یادداشتهای پراکنده یک معلم

یادداشتهای پراکنده یک معلم

در این وبلاگ مطالبی در موضوعات دینی، ادبی و اجتماعی خواهم نوشت

کرم

کرم

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/11 00:17 ·

جوانمردی، عزیزی، مروت، سخاوت، بزرگواری:

در کرم آویز و رها کن لجاج                    از ده ویران که ستاند خراج؟

نظامی

کرم بین و لطف خداوندگار                   گنه بنده کرده ست و او شرمسار

سعدی

یکی از نام ­های خداوند «کریم» است؛ کریم، بر وزن فَعیل، به معنای بخشنده، جوانمرد، سخاوتمند و بزرگوار» می باشد. کَرَم، در لغت بر شرافت ذاتى یک چیز یا شرافت در خُلقى از اخلاق، دلالت می‌کند و کَرَم، در اخلاق به گذشت از گناه گناه‌کار گفته می‌شود.(ر.ک: معجم مقاییس اللغة، ج5 ، ص171) بنابر این خداى کریم هم به معنی خدایی است که از گناهان بندگان مؤمنش می‌گذرد و هم به معنى خدایی که انواع خیر و شرف و ارزش‌ها را داراست و هم عطا کننده‌اى که عطاى او تمام نمی‌شود.

قابل توجه اینکه، وقتى کَرَم، به ذات الهی(صفات ذاتی) نسبت داده می‌شود، به معناى بزرگواری و شَرَف است و هنگامى که به فعل(صفات فعلی) نسبت داده می‌شود، به معناى گذشت و بخشش می ­باشد. در قرآن و روایات و ادعیه، از صفت تفضیلی «اَکرم» به معنی بخشنده ­تر و بزرگوارتر و دیگر مشتقات هم استفاده شده است.

الف ـ کریم در آیه: «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ؛ كسى كه از علم كتاب بهره‏ اى داشت، گفت: من پيش از آن كه چشمت را برهم زنى آن را به نزدت مى‏ آورم[پذيرفت و آورد] و چون [حضرت سليمان(ع)‏] آن را در نزد خويش مستقر ديد، گفت: اين از فضل پروردگار من است كه مى ‏آزمايدم كه آيا شكر مى‏ ورزم يا كفران و هر كس شكر ورزد جز اين نيست كه به سود خويش شكر ورزيده است و هر كس كفران كند، پروردگارم بى‏ نياز و بخشنده است.»(نمل، آیه۴۰) و آیه: «يَا أَيُّهَا الإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ؛ ای انسان! چه چیزی تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است؟»(انفطار، آیه6)

ب ـ اکرم در آیه: «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الأَكْرَمُ؛ بخوان در حالی که پروردگارت کریم ­ترین [کریمان] است. (علق، آیه3)

پ ـ اکرام در آیه: «وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الإِكْرَامِ؛ و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.»(رحمن، آیه۲۷) و آیه: «تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَالإِكْرَامِ؛ خجسته باد نام پروردگار شكوهمند و بزرگوارت.»(همان، آیه78)

در حدیث منقول از رسول اکرم(ص) خداوند، کریم و دوستدار کرم معرفی شده است: «إنّ اللَّه تعالى طيّب يحبّ الطّيب، نظيف يحبّ النّظافة، كريم يحبّ الكرم، جواد يحبّ الجود؛ فنظّفوا أفنيتكم و لاتشبّهوا باليهود؛ خداوند خوشبو است و بوى خوش را دوست دارد، پاكيزه است و پاكيزگى را دوست دارد، بزرگوار است و بزرگوارى را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پس جلوی خانه ‏هاى خويش را پاكيزه سازيد و مانند يهودان نباشيد.»(نهج الفصاحة، ص۲۹۶)

مولای متقیان حضرت على(ع) در مناجاتی خطاب خداوند عرضه می ­دارد: «إِلهی ... لَولا ماعَرَفتُ مِن کَرَمِکَ ما رَجَوتُ ثَوابَکَ و أَنتَ أَکرَمُ الأَکرَمینَ بِتَحقیقِ آمالِ الآمِلینَ و أَرحَمُ مَنِ استُرحِمَ فِی تَجاوزِهِ عَنِ المُذنِبینَ؛ خداى من! ... اگر کَرَم تو را نشناخته بودم، به پاداش تو امید نمی‌بستم و تو براى برآوردن آرزوهاى آرزومندان، کریم‌ترینِ کریم‌ترین‌هایى و در مورد گذشت از گناه‌کاران، مهربان‌ترین کسى هستى که از او رحمت خواسته شده است.»(بحار الانوار، ج ‏91، ص166)

با وجود اینکه اغلب انسان­ ها ـ به استثناء حضرات معصومین(ع)  ـ کم و بیش گناهکار هستند ولی به اجابت دعا هم امیدوار می باشند. آنچه که باعث می‌شود انسان به اجابت دعایش امید داشته باشد، کرم خداوند است. کریم بودن خداوند این اطمینان را به انسان می­ دهد که: با کریمان کارها دشوار نیست.

عشق آن بگزین که جمله انبیا           یافتند از عشق او کار و کیا

تو مگو ما را بدان شه بار نیست           با کریمان کارها دشوار نیست

مولوی

موضوعی که مومنین در شب­ های ماه مبارک رمضان به تقلید از امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی به خداوند عرض می­ کنند: «...وَ جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتی وَ بِدُعآئِكَ تَوَسُّلي مِنْ غَيرِ اسْتِحْقاقٍ لاِسْتِماعِكَ مِنّی وَ لاَ اسْتيجاب لِعَفْوِكَ عَنّی بَلْ لِثِقَتی بِكَرَمِكَ وَ سُكوُنی اِلي صِدِِْ وَعْدِكَ وَ لَجَائ اِلی الاْيمانِ؛...و با حاجت خود رو به درگاه تو آوردم و استغاثه‌ام را به درگاه تو قرار دادم و دعای تو را دست آويز خود كردم بی آنكه من استحقاق داشته باشم كه تو از من بشنوی و نه مستوجب آنم كه از من بگذری بلكه بدان اعتمادی كه من به كرم تو دارم و آن اطمينانی كه به درستی وعده‌ات دارم.»

البته این یک طرف قضیه است؛ از طرف دیگر، انسان هم باید تلاش کند که استحقاق عنایات الهی و اجابت دعا را در خود ایجاد نماید.

بد می‌کنی و نیک طمع می‌داری                 هم بد باشد سزای بدکرداری

با اینکه خداوند کریم و است و رحیم              گندم ندهد بار چو جو می‌کاری

مولوی

وادی ایمن

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/08 10:49 ·

مکان مقدسی که در آنجا ندای خداوند به حضرت موسی(ع) رسید. چون این وادی در جانب راست کوه طور ـ یا سمت راست حضرت موسی(ع) ـ بود به وادی ایمن معروف شده است. «فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الأجَلَ وَ سَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَه مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ* فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَه أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ...؛ و چون موسى آن مدت را به پايان رسانيد و همسرش را[همراه] برد آتشى را از دور در كنار طور مشاهده كرد. به خانواده خود گفت: بمانيد كه من آتشى از دور ديدم، شايد خبرى از آن يا شعله‏ اى آتش برايتان بياورم. باشد كه خود را گرم كنيد. پس چون به آن رسيد، از جانب راست وادى در آن جايگاه مبارك از آن درخت ندا آمد: اى موسى منم من خداوند پروردگار جهانيان...»(قصص، آیات۳۰ـ 29) در اصطلاح عرفا وادی ایمن عبارت است از طریق تصفیه دل که موجب قبول تجلي الهي است.

در بیابانی کزو وادی ایمن منزلی است       روح را هارون راه پور عمران یافتم

خواجوی کرمانی

روز داوری

روز داوری

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/06 16:47 ·

 روز قیامت، روز شمار، یوم الحساب:

گوییا باور نمی ­دارند روز داوری      کاین همه قلب و دغل در کار داور می­ کنند

                                                                              حافظ

به محشر داوری­ ها با تو دارم            اگر شور تو در محشر نباشد

                                                                 سعدی

     روز حساب و داوری از باورهای اساسی ادیان ابراهیمی است؛ روز معینی که به حساب تمامی مخلوقات رسیدگی می‌شود. بنا بر آیات قرآن، در آن روز مردگان زنده می‌شوند و خداوند به حساب آنها رسیدگی می‌کند. برای حسابرسی، علاوه بر تجَسَّم اعمال، نامه عمل انسان­ ها ـ که تمام اعمال در آن ضبط شده است ـ به آنها داده می‌شود. کسانی که نامه اعمالشان را با دست چپ می­ گیرند، اهل دوزخ و آنان که نامه اعمالشان را با دست راست می ­گیرند، اهل بهشت هستند. گواهانی نیز که شاهد اعمال انسان­ها بوده‌اند، برای دادن شهادت‌ حضور دارند. در آن روز اعمال انسان ­ها با پیشوایان دینی سنجیده می‌شود و کسی که اعمال و اعتقاداتش شباهت بیشتری با اعمال و اعتقادات ایشان داشته باشد، سعادتمندتر خواهد بود.

     روز قیامت روز داوری خداست. خداوند در میان انسان­ ها حکم می کند و به تمام اختلافاتی که در دنیا داشتند، پایان داده می ­شود: «اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ؛ خداوند در روز قیامت در مورد آنچه با یکدیگر در آن اختلاف می­ کردید، داورى خواهد کرد.»(حج، آیه۶۹)

     حدود هفتاد نام و وصف درباره قیامت، در قرآن مجید آمده است از جمله: یوم الدین، یوم القیامة، یوم الحساب، یوم الجمع، یوم الفصل، یوم الخروج، یوم الموعود و... به آن روز، قیامت کبری نیز گفته می‌شود، در برابر قیامت صغری و برزخ که بلافاصله پس از مرگ انسان آغاز می‌گردد و تا زمان قیامت کبری ادامه دارد.(ر.ک: فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۹۷۴ ؛ علم الیقین، ج۲، ص۱۰۳۳)

شناخت و تسلیم

شناخت و تسلیم

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/12 07:46 ·

يکی از مهمترين مسائل فلسفی، مسأله شناخت می­ باشد. این موضوع در فلسفه اسلامي ـ به ويژه در مکتب ملاصدرا ـ جايگاه مهمی دارد. نظريه شناخت در فلسفه اسلامی واقع گرایانه و بر اساس دستيابی بشر به معلومات واقعي است. انسان وقتی «ماهيت» فلسفی اشياء را درک می کند، به آنها «وجود ذهنی» می دهد و با این «وجود ذهنی» اشياء واقعی را آن گونه که هستند، درک می­ کند.

غير از شناختی که انسان به وسيله حواس پنجگانه به دست می آورد، نوع ديگری از شناخت وجود دارد که حواس پنجگانه در آن نقشی ندارند؛ به بیان دیگر، شهودی است. اين شهود ـ که به آن «علم حضوری» گفته می شود ـ باطنی است. علم حضوری، در مقابل علم حصولی قرار دارد. علم حصولی غير مستقيم، انفعالی و نارسا می ­باشد.

اگرچه شناخت پلی برای رسيدن به معرفت الهی است ولی وجودی مستقل ندارد و به تنهایی کافی نیست. شناخت صرف گل برای عارف مفید نخواهد بود مگر این که واکنش و برخورد مناسبی نسبت به آن داشته باشد. رسول اکرم(ص) فرموده ­اند: «أوّلُ العلم مَعرفهُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر الیه؛ سرآغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذارى امور به او است.»(کیمیاى سعادت، ج ‏2، ص404) منظور از تفویض، همان ایمان و اعتقاد قلبى و تسلیم است. انسان باید در هر امرى تسلیم باشد و بدون هیچ‌گونه نگرانى و دلهره و با رضایت کامل، همه امور خود را به خداوند متعال واگذار نماید.

تسلیم، از جمله مفاهیمی است که در شریعت، اخلاق و عرفان مورد تأکید قرار گرفته است. لازمه تسلیم، کنار نهادن خود و خواسته درونی است. کنار گذاشتن خود برای رسیدن به خدا، فضیلتی برای اهل تسلیم است که دیگران شهامت آن را ندارند و لذا هرگز به خدا نمی‌رسند.

تسلیم، إطاعت از امر خدا، استقبال از قضا و اعتراض نکردن به مصائب و ناملایمات است.(ر.ک: التعریفات، ج۱، ص۸۴) انسان به عنوان یک مخلوق باید تسلیم اراده خالق باشد چرا که خداوند به عنوان مالک مطلق جهان هستی هرچه را اراده فرماید انجام می ­دهد و اعتراض انسان­ ها هیچ تأثیری در مقدرات الهی ندارد. در حدیثی از امام علی(ع) نقل شده است که فرمودند: «خداوند به داود نبی(ع) وحی کرد، می­ خواهی و می‌خواهم و فقط آنچه[من] می‌خواهم می‌شود، پس اگر نسبت به آنچه می‌خواهم تسلیم گشتی، در آنچه می‌خواهی تو را کفایت می‌کنم و اگر نسبت به آنچه می‌خواهم تسلیم نگردی، تو را در آنچه می‌خواهی در رنج می‌افکنم، پس جز آنچه[من] می‌خواهم نمی‌شود.»(بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۳۶) بنا بر این؛ اگر انسان تسلیم نشود، ضرر خواهد کرد.

شاهد راز دار

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/02/15 22:59 ·

براساس آیات قرآن و احادیث، خداوند شاهد رازدار می ­باشد. خداوند هم شاهد است: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ؛ بگو اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كفر مى­ ورزيد با آنكه خدا بر آنچه مى‏ كنيد گواه است.»(آل عمران، آیه۹۸) و: «الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ؛ همان [خدايى] كه فرمانروايى آسمان ها و زمين از آن اوست و خدا بر هر چيزى گواه است.»(بروج، آیه۹) و هم رازدار؛ امام علی(ع) در این خصوص فرمودند: «الْحَذَرْ الْحَذَرْ فَوَاللّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّی کانَّهُ غَفَرَ؛ بر حذر باشید، بر حذر باشید! از عیب ­ها و گناهان؛ به خدا قسم، خداوند عیب ها را پوشانیده آن چنان که گویی بخشیده است.»(نهج البلاغه، حکمت30)

یکی از صفات خدا «ستّار العیوب» است. خداوند در دنیا رازداری می ­کند و عیب­ های بندگانش را می­ پوشاند. ائمه اطهار(ع) در دعاها و مناجات خود بارها به این نکته اشاره کرده ­اند. امام زین العابدین(ع) خطاب به خداوند عرض می­ کنند: «یا الهی فَکمْ مِنْ عَیبٍ سَتَرْتَهُ عَلَی فَلَمْ تَفْضَحْنی؛ بارالها! چه بسیار عیوبی را که تو از دیگران پنهان نمودی و آبروی مرا نبردی.»(صحيفه سجاديه، دعاى16)

البته ستار بودن خدا، به این معناست که اعمال انسان­ ها را از دیگر انسان­ ها می­ پوشاند تا آبروی آنان حفظ گردد. پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) چشم خدا در میان خلق هستند و اعمال آنان را می ­بینند.

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم          با دوست بگوییم که او محرم راز است

حافظ

اي خدا، اي رازدار بندگان شرمگينت                اي توانایي كه بر جان و جهان فرمانروايي

اي خدا، اي هم ­نواي ناله پروردگانت               زين جهان، تنها تو با سوز دل من آشنايي

مهدی سهیلی

عرش الهی

عرش الهی

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/02/13 23:35 ·

درگاه دوست یا حضور خدا، یک مفهوم دینی و معنوی است و تصور مادی آن به این معنا که خداوند مانند سلاطین در جایی درگاه و بارگاهی دارد، تصور اشتباهی می باشد. بر اساس آموزه­ های ادیان آسمانی، خداوند همه جا حضور دارد و از همه چیز آگاه است. تعبیر خانه خدا به مسجدالحرام و سایر مساجد کنایه از اماکنی است که در آن مکان­ ها بیشتر با خدا راز و نیاز می شود.

خداوند بی نياز مطلق است و به جا و مكان نيازی ندارد. معنای کنایی کلمات کرسی و عرش در آیات قرآن به مراتب فراتر از معنای لغوی آنهاست: «اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاتَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لانَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لايُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لايَؤُدُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ؛ خداست كه معبودى جز او نيست زنده و برپادارنده است نه خوابى سبك او را فرو مى‏ گيرد و نه خوابى گران، آنچه در آسمان­ ها و آنچه در زمين است از آن اوست. كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آنچه را که در پيش روى آنان و آنچه در پشت‏ سرشان است مى‏ داند و به چيزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمى‏ يابند. كرسى او آسمان­ ها و زمين را در بر گرفته و نگهدارى آنها بر او دشوار نيست و اوست والاى بزرگ.»(بقره، آیه۲۵۵) و همچنین: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْش؛ پروردگار شما خداوندی است که آسمان‏ ها و زمین را در شش روز(شش دوران) آفرید، سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت.»(یونس، آیه3)

کرسی در لغت به معنای اصل و اساس می ‏باشد و به هر چیزی به هم پیوسته ـ مانند تخت­ های کوتاه ـ گفته می شود. بدیهی است که منظور از کرسی و عرش خداوند تختی معیّن در مکانی خاص نیست، برای اینکه خداوند جسم نیست. کرسی و عرش استعاره از حاکمیت و تخت حکومت می­ با‏شد. هنگامی که از عرش الهی صحبت می ­شود، مجموعه جهان هستی مدنظر می ­باشد.

مولای متقیان، حضرت علی(ع) می­ فرماید: «ان الملائکه تحمل العرش و لیس العرش کما تظن کهیئْة السریر و لکنه شئ محدود مخلوق مدّبر و ربک مالکه لا انه علیه ککون الشئ علی الشئ؛ ملائکه عرش را حمل می کنند. معنای عرش آن چه که گمان می ‏کنید نیست، بلکه عرش شئ محدودی است که خداوند آن را خلق کرده و مالک آن خداوند است، نه این که عرش روی زمین است؛ مانند بودن چیزی روی چیزی.»(بحار الأنوار، ج 55، ص9)

آن حضرت در مورد کرسی هم فرمودند: «الکرسی محیط بالسماوات و الارض و ما بینهما و ما تحت الثری؛ کرسی، احاطه به زمین و آسمان­ ها و آن چيزي است كه بین آن­ها و زیر اعماق زمین قرار گرفته است.»(همان، ج1،ص260)

در بیان نورانی امام صادق(ع) کرسی به مراتب از آسمان ­ها و زمین وسیع ‏تر است: «ما السماوات و الارض عند الکرسی الا کحلقه خاتم فی فلاه و ما الکرسی عند العرش الا کحلقه فی فلاه؛ آسمان­ ها و زمین در برابر کرسی همچون حلقه انگشتری است در وسط بیابان و کرسی در برابر عرش همچون حلقه ‏ای است در وسط بیابان.»(مجمع البیان‌، ج 1و2، ص362)

مناجات

مناجات

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/02/12 23:18 ·

نجوی کردن، راز گفتن با کسی، راز و نیاز، درخواست از درگاه خدا:

دفع بلای تن و آزار خلق              جز به مناجات و ثنای تو نیست

مولوی

دعا و مناجات، وسیله‌ ارتباط انسان با خداوند است، انسانی که در عرصه‌ زندگی، بدون ‌رابطه‌ معنوی با خدا راه به جایی نمی ­برد: «قُلْ مَايَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا؛ بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمی‏ كند در حقيقت‏ شما به تكذيب پرداخته ‏ايد و به زودى[عذاب بر شما] لازم خواهد شد.»(فرقان، آیه۷۷) بی اعتنایی خدا یعنی سردرگمی در این دنیای فانی و ناپایدار و عذاب دردناک در آخرت.

علاوه بر این، نیاز انسان به لذت روحی ـ معنوی از طریق انس با خدا تأمین می ­گردد و راه انس با خدا، مناجات و یادکردن اوست. امام باقر(ع) فرمودند: «مكتوب في التّوراه الّتي لم تغيّر أن موسى[ع] سأل ربّه فقال: يا ربّ، أقريب أنت منّي فأناجيك، أم بعيد فأناديك؟ فأوحى اللّه عزّ و جلّ إليه، يا موسى، أنا جليس من ذكرني. فقال موسى، فمن في سترك يوم لاستر إلاّ سترك؟ فقال: الّذين يذكروننى فأذكرهم و يتحابّون فيّ فأحبّهم، فأولئك الّذين إذا أردت أن أصيب أهل الأرض بسوء، ذكرتهم فدفعت عنهم بهم؛ در تورات تغيير داده نشده(اصیل)، نوشته شده است: همانا موسى(ع) از پروردگار خود سؤال كرد و گفت: اى پروردگار من، آيا تو به من نزديكى تا با تو مناجات كنم، يا دورى تا تو را صدا زنم؟ پس خداى عزّ و جلّ به او وحى فرمود: اى موسى، من هم­نشين كسى هستم كه مرا ياد كند. پس موسى(ع) گفت: كيست در پناه تو روزى كه غیر از پناه تو پناهى نيست؟ فرمود: آنها كه مرا ياد مى‌كنند، من هم آنها را ياد مى‌كنم و آنها که در راه من با هم دوستى مى‌كنند من آنها را دوست دارم. اين‌ها کسانی هستند كه وقتى بخواهم به اهل زمين بدى رسانم، آنها را ياد می­ كنم و به واسطه آنها آن بلا را رفع می كنم.»(اصول کافی، ج۲، ص۴٩۶)

بدیهی است بهترین دعا و مناجات، آن دعایی است که با معرفتی عاشقانه و بصیرتی عارفانه بیان شده باشد. چنین دعایی وسیله تکامل روح و رسیدن به لذت معنوی است که به تدریج انسان را به عشق خدا می­ رساند. هرچند برای دعا کردن زمان و مکان خاصی لازم نیست ولی دعا در مساجد و اماکن مذهبی و در وقت سحر تأثیر ویژه­ای دارد.

دعا، اغلب به صورت گروهی و با صدای بلند خوانده می­ شود، ولی مناجات به تنهایی و با صدای آرام زمزمه می­ گردد. خداوند هم توصیه نموده است خواندن خدا با صدای آرام باشد. «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لايُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ* وَلاتُفْسِدُوا فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ؛ پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانيد كه او از حدگذرندگان را دوست نمى­ دارد و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد و با بيم و اميد او را بخوانيد كه رحمت‏ خدا به نيكوكاران نزديك است.»(اعراف، آیات۵۶ ـ 55) و همچنین: «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ وَ لاتَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ؛ و پروردگارت را در دل خويش بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بدون صداى بلند ياد كن و از غافلان مباش.»(اعراف، آیه۲۰۵)

مصلحت

مصلحت

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/02/11 23:42 ·

بر اساس آموزه‌های دینی، آفرینش که بر پایه بهترین نظام ایجاد شده است با حکمت الهی اداره می ­شود. اگر نقص و عیبی از قبیل معلولیت، بیماری، سیل، زلزله و... به چشم خورد، نباید به خداوند عالم و قادر نسبت داده شود؛ چرا که لطف الهی به صورت یکسان برتمام هستی افاضه می­ شوند. بدیهی است این دنیا مقدمه ای برای آخرت است و قابلیت آن را ندارد که یک نظام کاملی باشد. به تصریح قرآن مجید دنیا نسبت آخرت مانند بازی کودکانه است: «وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاتَعْقِلُونَ؛ و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و قطعا سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مى ­كنند بهتر است آيا نمى ‏انديشيد؟»(انعام، آیه 32) البته این نظام بازیگونه دنیا هم بر اساس حکمتی است که خداوند برای آن در نظر گرفته است.

به هر واقعه ­ای که با خواست و مشیت الهی اتفاق می ­افتد، قضا و قدر گفته می­ شود. به بیان قرآن مجید، حوادث جهان بر اساس مقدرات الهی رخ می‌دهد: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ؛ ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريده ‏ايم.» (قمر، آیه49) امام کاظم(ع) فرمودند: «خداوند سبحان چیزی را امضاء و اجرا می‌کند که قضایش را رانده باشد و قضای چیزی را می‌راند که تقدیرش کرده باشد و چیزی را مقدر می‌سازد که اراده کرده باشد. پس مشیت او به علم او و اراده‌اش با مشیتش و تقدیرش با اراده‌اش و قضایش با تقدیرش و امضایش با قضایش صورت می‌گیرد.»(توحید صدوق، ص334)

همراه با حکمت و مشیت الهی، مصلحت هم وجود دارد؛ به این معنا که چیزی با چیزی چنان تناسب و سازگار است که خلل و نقصی را موجب نمی‌شود. بنابر این هر چیزی که مفید و سازنده باشد و با اهداف انسان سازگار شده و نقص و فسادی را موجب نشود، مصلحت است. در فرهنگ قرآنی مصلحت و مفسده در مقابل هم هستند و علم آن پیش خداست. انسان چیزهایی را مصلحت می‌داند در حالی که مفسده است و برعکس: «وَ عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَ عَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَ اللّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لاَتَعْلَمُونَ؛ و بسا چیزی را خوش نمی‌دارید و آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و آن برای شما بد است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.»(بقره، آیه216)

علت این گرایش اشتباه (دوست داشتن شرّ و دوست نداشتن خیر)، بضاعت اندک علمی است: «وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ مَاأُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلا قَلِيلا؛ و در باره روح از تو مى ‏پرسند بگو روح از[سنخ] فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است.»(اسراء، آیه۸۵) و به علت بی اطلاعی از عواقب بسیاری از اتفاقات و حوادث، بازخورد مناسبی نسبت به آنها ندارد.

گاه مصلحت اقتضا می‌کند چیزی از انسانی گرفته شود و گاه مصلحت است چیزی به او داده شود. این گرفتن‌‌ها و دادن‌‌ها بر اساس حکمت و مصلحت است. بسیاری از مسائلی که انسان در زندگی با آنها برخورد می­ کند، یا حکمتی در آن وجود دارد و یا مصلحتی؛ وظیفه انسان پذیرش بدون چون و چرای آنهاست.

آن کس که توانگرت نمی ­گرداند               او مصلحت تو از تو بهتر داند

سعدی

حکمت

حکمت

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/02/10 09:12 ·

جهان سربه ­سر حکمت و عبرت است                 چرا بهره ما همه غفلت است

فردوسی

حکمت در لغت به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است. قاضی را به علت اینکه حکم او مانع تعدی به حقوق دیگری می‌شود، حاکم نامیده‌اند. البته حکمت ـ اعم از نظری و عملی ـ با استواری و استحکام همراه است و حکیم به کسی گفته می شود که کارها را محکم و استوار کند. علامه طباطبایی می ­نویسند: «حکیم به معنای متقن کار و کسی است که هیچ عملی از وی از جهل و گزاف ناشی نمی‌شود، هر چه می‌کند با علم می‌کند و مصالحی را در نظر می‌گیرد.»(المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص۵۳۱) در قرآن مجید 91 بار به حکیم بودن خداوند اشاره شده است.

خداوند حکیم است؛ برای اینکه در آفرینش موجودات بهترین صورت ممکن را انتخاب نموده است: «ذَلِكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ* الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ* ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الأَبْصَارَ وَ الأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَا تَشْكُرُونَ؛ اوست داناى نهان و آشكار كه شكوهمند مهربان است. همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد. سپس[تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود. آنگاه او را درست‏اندام كرد و از روح خويش در او دميد و براى شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد چه اندك سپاس مى‏گزاريد.»(سجده، آیات۹ـ6)

جهان چون چشم و خط و خال ابروست        كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست

محمود شبستری

در آثارش کار قبیح، عبث و بیهوده به چشم نمی­ خورد: «وَ مَاخَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ؛ و ما آسمان و زمين و آنچه كه ميان اين دو است را به باطل نيافريديم اين گمان كسانى است كه كافر شده­ اند، پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده ‏اند.»(ص، آیه۲۷) و «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاتُرْجَعُونَ؛ آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده ‏ايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمى‏ شويد؟»(مومنون، آیه۱۱۵) چون فعل بی غرض، عبث و لغو است در افعال خدا، غرضی متعالی ـ به نفع مخلوقات ـ وجود دارد.

علامه طباطبایی می­ نویسند: «آفرینش انسان و جهان کار خداست و خدا منزه است از این که کار بیهوده و بی‌هدف انجام دهد و دائماً بیافریند و روزی دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزی دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند؛ بدون این که در این آفرینش، غایت ثابتی را بخواهد و غرض پابرجایی را تعقیب کند. پس ناچار برای آفرینش جهان و انسان هدف و غرض ثابت در کار است و البته سود و فایده آن به خدای بی‌نیاز نخواهند برگشت و هر چه باشد به سوی آفریده‌ها عاید خواهد شد. پس باید گفت که جهان و انسان به سوی یک آفرینش ثابت و وجود کامل‌تری متوجهند که فنا و زوال نپذیرد.»(شیعه در اسلام، ص۱۰۴)

با توجه به اینکه ظلم یک عمل قبیحی است خداوند آن را انجام نمی‌دهد، پس همه کارهای خداوند عادلانه است و چون مکلف نمودن فرد به آنچه که توانایی انجام آن را ندارد از نظر عقلی کار درستی نیست، خداوند حکیم هرگز کسی را به عملی که از توان او خارج است مکلف نمی‌کند. علامه حلی می‌نویسند: «بر پایه اصل حکمت محال است خداوند فردی را که توانایی انجام کاری را ندارد بر انجام آن تکلیف نماید.»(دلایل الصدق، ج۱، ص۴۲۴) ایشان همچنین می­ نویسند: «حكمت گاهي به معناي معرفت اشياء است و گاهي به معناي انجام كاري به وجه احسن است و چون هيچ معرفتي برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نيست، پس خداوند به هر دو معني حكيم است.»(عقايد استدلالي، ص193) بنابر این، خداوند متعال كه از همه چيز آگاه است، نظام هستي را به صورت كامل و احسن آفريده، به طوري كه هيچ خلل و نقصي در آن راه ندارد و از اينكه كار لغو و بيهوده و قبيح و ناروا از او سر بزند، پاك و مبراست.

خدا گر ز حکمت ببندد دری                  به رحمت گشاید در دیگری

سعدی

باران

باران

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/01/29 11:45 ·

در قرآن مجید صراحتا اعلام شده است که بارش باران با اراده خداوند انجام می گیرد: «وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛ و اوست كه بادها را پيشاپيش[باران] رحمتش، مژده‏ رسان مى ‏فرستد تا آن گاه كه ابرهاى گرانبار را بردارند آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم و از آن باران فرود آوريم و هر گونه ميوه‏ اى[از خاك] برآوريم؛ بدينسان مردگان را[نيز از قبرها] خارج مى ‏سازيم باشد كه شما متذكر شويد.»(اعراف، آیه۵۷) و همچنین آیه: «أَوَ لَمْ­يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ؛ آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمان­ها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏ اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏ آورند.»(انبیاء، آیه۳۰ )

بدیهی است که حیات همه موجودات زنده ـ اعم از انسان­ها، حیوانات و گیاهان ـ به آب بستگی دارد؛ آبی که مبدأ آن، باران است. اشاره به این واقعيت که قطرات باران به اراده و خواست خدا بر زمين فرو مي ­بارد و قوانين طبيعي وسیله ­ای بیش نیستند. قرآن در آيات متعددي به اين واقعيت تصريح مي­ کند: بادهايي که ابرها را به حرکت در­آورده و آن ها را به سوي شرق و غرب و... مي­ برند تنها به فرمان و خواست خدا این کار را انجام مي ­دهند.

با توجه به این آيات، بی­ ترديد رحمت آسماني به دستور و اذن خدا بر زمين نازل مي­ گردد. گاهي اين رحمت الهي از برخي شهرها و کشورها در برخي ایام به دلايل خاصي قطع مي­ گردد که در اين شرايط خواندن نماز استسقاء ـ برای طلب باران ـ به مؤمنین توصيه گرديده است. به گواهی تاریخ، پيامبراکرم(ص)، امیرمؤمنان(ع) و برخي از ائمه(ع) نماز استسقاء خوانده اند که با اتمام نماز، باران باريده است.

اگرچه بارش باران به خواست و اراده خداست ولی اشخاص و عوامل دیگر از قبیل خواندن نماز و دادن زکات و... هم می­ تواند وسیله جلب این رحمت الهی باشد. وجود مبارک حضرت ولی ­عصر(عج) و ظهور آن حضرت مي ­تواند یکی از این عوامل باشد. در توصیفي که از وجود امام مهدي(عج) و دستاوردهای قیام آن حضرت، در روایات صورت گرفته است؛ جلوه‌هايی از بهار ترسیم شده است. يکي از ويژگي‌هاي بهار، بارش باران و جوشش چشمه­ هاست؛ امام رضا(ع) فرمودند: «الامام السحاب الماطر و الغيث الماطل و الشمس المضيئه و السماء الظليله و الارض البسيطه و العين الغريزه و الغدير و الروضه؛ امام، ابر بارنده، باران پياپي، آسمان سايه­ افکن، زمين گسترده، چشمه جوشان، برکه و گلزار است.» (اصول کافي، ج 1، ص198)

مولای متقیان، امام علی(ع) هم فرمودند: «لو قد قام قائمنا لانزلت السما قطرها و لاخرجت الارض نباتها و لذهبت الشحنا من قلوب العباد و اصطلحت السباع و البهائم حتی تمشی المراه بین العراق الی الشام لاتضع قدمیها الا علی النبات و علی راسها زبیلها(زینتها) لایهیجها سبع و لاتخافه؛ اگر قائم ما قیام كند آسمان باران خود را فرو می ­ریزد و زمین نباتات خود را بیرون می­ دهد و كینه ­ها از دل بندگان خدا برطرف می­ شود، درندگان و چهار پایان با هم ساخته، از یكدیگر رم نمی ­كنند، تا جایی كه زنی كه می خواهد راه عراق تا شام را بپیماید در همه جا قدم بر روی سبزه و گیاهان می­ گذارد و زینت ­های خود را برسردارد، نه درنده ­ای به او حمله ­ور می­ شود و نه او از درندگان وحشت دارد.»(خصال، ج 2، ص626)