یادداشتهای پراکنده یک معلم

یادداشتهای پراکنده یک معلم

در این وبلاگ مطالبی در موضوعات دینی، ادبی و اجتماعی خواهم نوشت

چشم بیمار

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/31 19:33 ·

چشم نیم بسته ­ای که زیبایی معشوق را دوچندان می ­کند:

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم            بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

حافظ

من به خال لبت، ای‌ دوست، گرفتار شدم           چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

امام خمینی

منظور از چشم، شهود و بصیرت معشوق ازلی است؛ اشاره به بصیر بودن خداوند: «إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛ خداست كه نهفته آسمان ­ها و زمين را مى ‏داند و خدا به آنچه مى‏ كنيد، بيناست.» (حجرات، آیه۱۸)

چشم بیمار، چشم نیم‌بسته­ ای است که به نوعی، بر جمال و زیبایی معشوق می‌افزاید. در بیان عارفان منظور از آن پوشاندن و ستر گناهان بندگان توسط خداست، خداوند در حالی که می ­بیند و می شنود، از برملاساختن گناهان و رسوا کردن انسان­ها اجتناب می‌فرماید.

متناقض نما

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/31 06:24 ·

مرد را دردی اگر باشد خوش است     درد بی‌دردی علاجش آتش است

مجذوب تبریزی

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای         من در میان جمع و دلم جای دیگر است

سعدی

دولت فقر خدایا بر من ارزانی دار            کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

حافظ

ترکیباتی مانند درد بی‌دردی، حاضر غایب، دولت فقر و... متناقض­ نما هستند. تناقض در اصل به معنای ناسازگاری و ضد یکدیگر بودن می­ باشد و در اصطلاح ادبی به آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض در کلام گفته می ­شود؛ مانند:

دولت فقر خدایا بر من ارزانی دار            کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

حافظ

اگر چه این ترکیبات در مرحله نخست بی‌معنا به نظر می ­رسد، اما در پشت معنای ظاهری آن، حقیقتی نهفته است که باعث توجه شنونده به مفهوم زیبای پنهان در آن می‌شود. تناقض فقط یک صنعت ادبی نیست بلکه در تمام نظام‌ها وجود دارد؛ تناقضی که در فلسفه و منطق ایراد است و مایه فروپاشی نظام فلسفی می ­شود، در هنر نه تنها عیب نیست بلکه مایه جاودانگی آن نیز می‌تواند باشد.

متناقض‌نما اول بار در سخنان رمزآلود عارفان دیده شده است، مانند سخن بایزید بسطامی، آنجا که می ­نویسد: «چون در مستی خود را به همه وادی‌ها در انداختم و به آتش غیرت تن را به همه بوته‌ها گداختم و اسب طلب در فضا بتاختم، به از نیاز صیدی ندیدم و به از عجز چیزی نشنیدم و روشن‌تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی‌سخنی نشنیدم.»(تذکره الاولیا، ص177)

اطناب و ایجاز

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/29 18:10 ·

بحث «اطناب» و «ایجاز» یکی از مباحث هشت گانۀ علم معانی است و جایگاه ویژه‌ای در این علم دارد. جلال الدین همایی در این باره می‌نویسد: «مبحث ایجاز و اطناب به قدری مهم است که بعضی آن را اساس بلاغت شمرده و بلاغت را به کلام موجز تفسیر کرده‌اند. حق این است که اگر تمام بلاغت نباشد، لااقل یکی از ارکان اساسی است.» (معانی و بیان، ص131)

شمس قیس رازی در معنی ایجاز می‌نویسد: «ایجاز آن است که لفظ اندک بود و معنی آن بسیار... »(المعجم فی معاییر اشعارالعجم، ص326) وی به جای «اطناب» اصطلاح «بسط» را به کار ‌برده و در تعریف آن می‌نویسد: «بسط آن است که معنی را به الفاظ بسیار شرح کند و به چند وجه آن را موکد گرداند.» (همان، ص327)

خطیب قزوینی هم در تعریف ایجاز و اطناب می‌نویسد: «... ایجاز، کاستی لفظ از اصل مراد است در حالی که اصل مراد را بفهماند و اطناب، افزونی فایده بخش لفظ بر معنی است.»(کرانه‌ها، ج 2، ص477)

علاوه بر ایجاز و اطناب عناوینی مانند: ایجاز مخّل، اطناب ممل، تطویل و حشو هم در کتب علوم بلاغی مطرح شده‌ است. ایجاز مخلّ آن است که سخن به اندازه­ای مختصر باشد که مقصود گوینده را نرساند و اطناب مملّ آن است که گوینده با طرح توضیحات اضافی موجب ملالت و خستگی شنونده گردد. در تطویل نیز مطالبی مطرح می ­شود که برای شنونده فایده‌ای ندارد.

پیر

پیر

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/26 23:58 ·

شیخ، سالخورده، مسن، مراد، مرشد، پیشوا، قطب:

جز به تدبیر پیر کار مکن             پیر دانش نه پیر چرخ کهن

سنائی

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت              آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

حافظ

پیر یک اصطلاح عرفانی است و به معنای مرشد، پیشوا، هادی، شیخ، قطب و انسان کامل می ­باشد. یکی از اركان مهم تربيتى عرفان، رابطه مراد و مريد است. از بُعد تربيتى، یک سالك بايد تحت راهنمايى پیر ـ که مرشد او در سیر و سلوك است ـ طی طریق نمايد؛ گام نهادن در اين راه، بدون همراهى خضر دشوار و غيرممكن است و سالک آسیب جدی می­ بیند و ممکن است بر اثر بی ­توجهی و اطاعت کورکورانه از فردی نااهل، مورد سوء استفاده قرار گرفته و به جاى معرفت، به ضلالت و گمراهى افتد:

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن          ظلمات است بترس از خطر گمراهی

حافظ

با توجه به وجود افراد فرصت طلب که با شیادی و طرح موضوعات فريبنده، دل افراد حقيقت­ جو را فريفته و گمراه مى سازند؛ عرفا هم مانند علماى اخلاق بر داشتن استاد و مراد تأكيد كرده ­اند:

پیر ره کبریت احمر آمده است          سینه او بحر اخضر آمده است

هرکه او کُحلی نساخت از خاک پیر       خواه پاک و خواه گو ناپاک میر

راه دور است و پر آفات ای پسر           راهرو را می‌بباید راهبر

گر تو بی رهبر فرود آیی به راه        گر همه شیری، فرود افتی به چاه

عطار

پیر، انسانی كامل و فردی بانفوذ و مقتدر است كه در علوم شريعت، طريقت و حقيقت تبحر كامل دارد و مرید را به راه راست هدایت می ­کند. او رابط سالك و خدا بوده و مانند پدری مهربان برای هدایت فرزندش می­ کوشد و مرید سالک مانند فرزند حرف شنو تلاش می­ کند به کمک او به حق برسد. دستورات پیر در هر مورد بدون‌ چون ‌و ‌چرا اطاعت می‌شود.

پیر را بگزین که بی پیر این سفر              هست بس پر آفت و خوف خطر

آن رهی که بارها تو رفته‌‌‌ای           بی قلاوز اندر آن آشفته‌‌‌ای

پس رهی را که ندیدستی تو هیچ          هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ

گر نباشد سایه او بر تو گول              پس تو را سرگشته دارد بانگ غول

غولت از ره افگند اندر گزند              از تو داهی‌‌تر درین ره بس بُدند

مولوی

شهر مرند

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/25 14:47 ·

از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در ۶۵ کیلومتری شمال غرب تبریز واقع شده‌است. این شهر با ۲۸ کیلومتر مربع مساحت، دومین شهر بزرگ استان و ۱۵۶۸۷۳نفر جمعیت، سومین شهر پرجمعیت استان پس از تبریز و مراغه محسوب می‌شود.

بطلیموس، جغرافی‌دان یونانی که قبل از میلاد می‌زیسته، از این شهر به نام «ماندگار» نام برده و آن را یکی از آبادترین شهرها در تاریخ می‌خواند. در روایات باستانی ارامنه آمده‌است که همسر نوح در مرند مدفون شده ‌است.(ر.ک: سفرنامه شاردن، ص۴۰ ؛ سفرنامه تاورنیه، ص۵۴)

اهالی شهر مرند، به زبان ترکی آذری و با لهجه محلی صحبت می­ کنند. شهر مرند نسبت به شهرهای دیگر استان، بیشتر جاذبه تجارتی دارد و مردم به مشاغل تجارت خُرد روی آورده‌اند. شهر مرند، یکی از کانون‌های مهم قالی‌بافی در سطح کشور محسوب می‌شود. سبدبافی، سفال‌گری و سرامیک‌سازی از دیگر صنایع این شهر است.

اقتصاد مرند بر پایه کشاورزی استوار است. تمام منطقه مرند بنا به شرایط طبیعی برای دامداری و کشاورزی مناسب می‌باشد.  محصولات مهم مرند گندم، جو، حبوبات و صیفی­ جات می‌باشد. محصولات باغی از جمله زردآلو، انگور، سیب زنوز، پسته یامچی و زعفران بناب علاوه بر مصارف داخلی به سایر شهرها صادر می‌شود.

از اماکن تاریخی و باستانی این شهر می‌توان به قلعه مانداگارانا، مسجد جامع، امامزاده احمد، امامزاده ابراهیم، تپه باستانی سیوان و بازار کوزه‌فروشان، مسجد بازار، کاروانسرای عباسی و... اشاره کرد.

شهر مرند به دلیل قرارگرفتن در شاهراه ارتباط ایران ـ اروپا از موقعیت بی‌نظیر جغرافیایی و ارتباطی برخوردار است. بزرگ­راه تبریز ـ مرند، جاده مرند ـ بازرگان، جاده مرند ـ جلفا از مهم‌ترین راه‌های ارتباطی این شهر می‌باشد. این شهر در مسیر راه آهن برقی تبریز به جمهوری آذربایجان قرار دارد.

مهتر قالیان و نور مرند          میلشان جز به سربلندی نیست

دو کریمند راست باید گفت             که مرا طبع کژ پسندی نیست

هر کجا دل شکسته‌ای بینند           کارشان جز شکسته بندی نیست

لیک چون طالعم به صحبتشان        نیست، در دل مرا نژندی نیست

چون مهذب مراست وان دو نه‌اند      عافیت هست و دردمندی نیست

چون مرا سندس است و استبرق            شاید ار قالی مرندی نیست

خاقانی

دفن شبانه

دفن شبانه

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/24 08:14 ·

بنابر نقل کتب تاریخ، در عمل به وصیت حضرت زهرا(س) دفن آن حضرت شبانه انجام گرفت. وصیت حضرت زهرا(س) چنین بود : «بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ، اَوْصَتْ وَ هِیَ تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِیُّ اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لاتُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یَومِ الْقِیامَةِ؛ به نام خداوند بخشنده و مهربان، این وصیت نامه فاطمه دختر رسول خدا(ص) است و در حالی وصیّت می­ کند که شهادت می­ دهد خدایی جز خدای یگانه نیست و محمّد(ص) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و همانا روز قیامت فرا خواهد رسید و شکّی در آن نیست و خداوند مردگان را از قبر زنده کرده، وارد محشر می­ کند. ای علی! من فاطمه دختر محمّد هستم. خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطّلاع نده. تو را به خدا می ­سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت، سلام و درود می ­فرستم.(عوالم، ج11، ص514؛ بحارالانوار، ج43، ص214؛ ج100، ص185؛ ج78، ص390)

در بیان علت وصیت باید گفت: بنابر اقتضای سياسی، بايد نماز ميّت دختر پيامبر اكرم(ص ) را حاكم اسلامی ـ خليفه اول ـ كه خود را از هر جهت، يك فرد شايسته براي جانشيني پيامبر اكرم(ص) می داند، بخواند. با اين وصيت، حضرت صديقه طاهره(س) اين حربه را از دست آنها گرفت. دفن شبانه و اقامه نماز میت بدون حضور و اطلاع خلیفه و مخفی بودن قبر، اسرارى است که در درون خود پیام‌هایی دارد. این اقدام سیاسی حضرت زهرا(س) چندین پرسش را در برابر مورخان و آیندگان قرار می ­دهد تا بپرسند: چرا قبر فاطمه(س) پنهان است؟ چرا دختر پیامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و...

محمد بن اسماعیل بخارى در این مورد مى‌نویسد: «وَ عَاشَتْ بَعْدَ النبی صلى الله علیه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلا و لم ­یُؤْذِنْ بها أَبَابَکْرٍ وَ صَلَّى علیها؛ فاطمه زهرا(س)، شش ماه پس از رسول خدا(ص) زنده بود، زمانى که از دنیا رفت، شوهرش علی(ع) او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را با خبر نساخت و بر او نماز خواند.»(صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۵۴۹)

شیخ صدوق در باره علت دفن شبانه آن حضرت(س) مى‌نویسد: «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام لأَیِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) بِاللَّیْلِ وَ لَمْ ­تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لایُصَلِّیَ عَلَیْهَا رِجَالٌ[الرَّجُلانِ‏]؛ علی بن ابوحمزه از امام صادق(ع) پرسید: چرا فاطمه را شب دفن کردند نه روز؟ فرمود: فاطمه(س) وصیت کرده بود مردان[آن دو مرد: ابوبکر و عمر] بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.»(علل الشرایع، ج‏۱، ص۱۸۵)

قصه فدک

قصه فدک

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/23 09:01 ·

بنابر نقل کتب تاریخی، فدك در زمان حيات رسول اکرم(ص) در اختيار حضرت زهرا(س) قرار گرفت. بعد از رحلت پيامبر اكرم (ص) و تبدیل امامت به خلافت و تعیین ابوبکر به عنوان خلیفه اول در جریان شورای سقیفه بنی ساعده، وقايع جانكاهي رخ داد كه يكي از اين وقايع هتك حريم خانه حضرت زهرا(س)، تازیانه و سيلی خوردن دخت نبی مكرم اسلام(ص) بود که به شهادت آن حضرت(س) در فاصله کوتاهی بعد از رحلت پیامبر اعظم(ص) منجر شد.

شیخ مفید ـ به نقل از امام صادق(ع) ـ جریان سیلی خوردن حضرت زهرا(س) را چنین توضیح می­ دهد: «بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) فدک که از طرف آن حضرت(ص) به فاطمه زهرا(س) اعطا شده بود توسط ابوبکر و عمر غصب شد و طی محاجه ­هایی که[حضرت] علی(ع) و[حضرت] فاطمه(س) کردند و گواهانی که ارائه نمودند، ابوبکر و عمر قبول نکردند...تا این که [حضرت] علی(ع) به [حضرت] فاطمه(س) فرمودند: وقتی که ابوبکر تنهاست پیش او برو و بگو که تو امروز در جای پیامبر اکرم (ص) نشستی و ادعای مقام پدرم و خلافت او را کرده ­ای؛ اگر فدک ملک تو هم بود و من از تو می­ خواستم که آن را به من ببخشی، بر تو واجب بود که آن را به من بدهی. حضرت زهرا (س) نزد ابوبکر آمد و این مطلب را فرمود. ابوبکر گفت: راست می­ گویی، سپس در ورقه ­ای مطلبی نوشت که دال بر برگرداندن فدک به آن حضرت(س) می ­نمود. چون[حضرت] فاطمه زهرا(س) بیرون آمد، بین راه عمر را دید و عمر از آن نوشته سؤال کرد و حضرت (س) فرمود: نوشته­ ای است که ابوبکر برای برگرداندن فدک برایم نوشته است. عمر گفت: آن را به من بده ولی حضرت(س) ابا کرد و آن را نداد. در این جا عمر برای گرفتن کاغذ جسارتی عظیم به حضرت زهرا(س) نمود و با قساوت قلب با پا به فاطمه زهرا زد و سیلی به صورت مبارک آن حضرت (س) زد؛ به طوری که در اثر آن گوشواره حضرت(س) شکست و خدا می­ داند چه حالی پیدا کرد.»(الاختصاص، ص183؛ بحارالأنوار، ج29، ص129)

علامه مجلسی می­ نویسد: «در موقع هجوم به خانه فاطمه زهرا(س) عمر با سیلی محکمی به صورت فاطمه(س) زد و از ضرب آن گوشواره در گوش حضرت(س) در زیر لباسش شکست.»(بحارالانوار، ج53، ص18)

اولین شهید ولایت

اولین شهید ولایت

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/22 08:33 ·

حضرت زهرا(س) اولین شهید راه ولایت می­ باشند؛ در روزهای سخت تنهایی که یکصد هزار مسلمان حاضر در روز غدیر، صم و بکم تماشاگر ظلم اصحاب سقیفه بودند، حضرت زهرا(س) به همراه تعداد انگشت شماری از صحابه به دفاع از حریم ولایت برخاستند و تا آخرین نفس در این راه ثابت­ قدم ماندند. آن حضرت(س) خطاب به مولایشان، امیرمومنان مي­ فرمايند: «روحي لروحك الفداء و نفسي لنفسك الوقاء؛ جانم فداي جان تو و نفس من نگاهبان نفس تو باد!»(الكوكب الدرّي، ج1، ص196)... در نهایت آن حضرت(س) با قرار گرفتن در بین در و دیوار جام شهادت را به سرکشیدند.

«مقاتل بن عطیه می‏ گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهما السلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت و حضرت به[بستر] بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.»(الامامة و الخلافة، ص160)

علامه مجلسی در بحارالانوار به نامه­ ای از عمر بن خطاب به معاویه اشاره می­ نماید که در آن می­ نویسد: «در حالی که او [حضرت زهرا] سینه خود را به درب چسبانده و خود را به پشت درب پوشانده بود با لگد محکم به درب خانه زدم و شنیدم فریادی کشید که گمان کردم شهر مدینه زیر و رو شده است...»(بحارالانوار، ج30، ص294)

ابتر یا کوثر

ابتر یا کوثر

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/17 07:35 ·

ابتر: دم بریده، دنبال بریده، بی­ دنباله، ناقص، ناتمام، بی­ فرزند شده:

به اندیشه اندر نگنجد مدیحت       که مدحت تمام است و اندیشه ابتر

ازرقی

کو خمر تن کو خمر جان کو آسمان کو ریسمان          تو مست جام ابتری من مست حوض کوثرم

مولوی

واژه ابتر برگرفته از «بَتْر» به معناى قطع و بريدن می ­باشد. ابتر به معنای كسى كه نسلى ندارد تا جانشين او شود، لقبی است که دشمنان پيامبر اکرم(ص) به ایشان داده بودند و خداوند در سوره کوثر، خود آنها را ابتر نامیده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ* إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ* إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الأَبْتَرُ؛ به نام خداوند رحمتگر مهربان. ما تو را كوثر داديم. پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن. دشمنت‏ خود بى‏ تبار خواهد بود.»(كوثر، آیات3ـ1)

در شأن نزول این سوره گفته‌اند: «رسول‌ خدا(ص) و عاص‌ بن وائل در ورودی مسجدالحرام يكديگر را دیدند و با هم گفتگو کردند. بزرگان قريش که در مسجد نشسته بودند از عاص پرسيدند: با چه كسى سخن مى‌گفتى؟ گفت: با آن ابتر؛ که این سوره نازل شد.»(التفسير الكبير، ج‌32، ص‌132) البته روایت­ های دیگری هم در سبب نزول این سوره نقل شده است.(ر.ک: جامع‌ البيان، ج‌30، ص‌428)

اگر چه در مورد شخص حسودی که این لقب را به پیامبر اکرم(ص) داده است اختلاف نظر وجود دارد، از عقبة بن ابى‌معيط، ابوجهل، ابولهب و عمرو عاص هم نام برده ­اند، ولی مشهور این است كه عاص بن وائل، پس از وفات قاسم و عبداللّه در مكه اين سخن را گفته است.(ر.ک: التفسير الكبير، ج‌32، ص‌133)

باتوجه به قرار گرفتن «کوثر» در برابر «ابتر» احتمال داده می ­شود مراد از آن، حضرت زهرا(س) باشد. چرا که ایشان، عامل تداوم و کثرت نسل پیامبر اعظم(ص) هستند. امر به نماز و قربانی شتر نیز از نشانه­ های کوثر بودن آن حضرت(س) می­ باشد. از طرف دیگر، آمار نیز بهترین شاهد بر کوثر بودن این عطیّه الهی است. در جهان، هیچ نسلی به اندازه نسل حضرت زهرا(س) رشد و شکوفایی نداشته است.

حضرت زهرا(س) زمانی چشم به جهان گشودند که یکی از بدترین عادت اعراب جاهلی (زنده به گور کردن دختران) در بین اعراب رواج داشت. قرآن مجید در این مورد می ­فرماید: «وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ* يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ؛ و هر گاه يكى از آنان را به دختر مژده آورند، چهره ‏اش سياه مى‏ گردد؛ در حالى كه خشم خود را فرو مى‏ خورد. از بدى آنچه بدو بشارت داده شده از قبيله روى مى ‏پوشاند، آيا او را با خوارى نگاه دارد يا در خاك پنهانش كند. چه بد داورى مى­ كنند.» (نحل، آیات 59ـ58) در چنین اوضاع و شرایطی، کوثر بی­ کرانه پیامبر اکرم(ص)؛ از طرف خداوند اعطا می­ گردد تا جایگاه و منزلت زن در سراسر دنیا اعتلا یابد.

جایگاه محوری و رفیع حضرت زهرا(س)، منزلت ویژه زن را بر همه روشن می­ گرداند. آن حضرت(س) نشان دادند زن هم می ­تواند مراتب والای انسانیت و تقرّب الی اللّه را کسب نماید. محوریت حضرت زهرا(س) در این مورد، از دلایل روشن تاریخ است؛ چرا که خداوند سوره کوثر را برای احیاء مقام و منزلت زن، نازل فرمود.

به نظر می رسد گستره معنایی کلمه «کوثر» به تنهایی نمی ­تواند مجوّز شمول مصادیق دیگر برای آن باشد، مگر این که با قرائن دیگری همراه گردد. «ابتر» روشن­ ترین قرینه بر کوثر بودن حضرت زهرا(س) می ­باشد. برای مصادیق دیگر«کوثر» قرینه ای در سوره وجود ندارد، تا آن موارد نیز مشمول مصادیق «کوثر» گردد.

علاوه بر سوره کوثر، حدیث قدسی «یا احمد، لعمرک لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما؛ هان اى احمد(ص)، اگر تو نبودى، جهان را نمی آفريدم و اگر على(ع) نبود، تو را، و اگر فاطمه(س) نبود، شما دو نفر را نمى ‏آفريدم.(الجنّة العاصمة، ص149) نیز به جایگاه حضرت زهرا(س) اشاره نموده است.

شناخت و تسلیم

شناخت و تسلیم

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/12 07:46 ·

يکی از مهمترين مسائل فلسفی، مسأله شناخت می­ باشد. این موضوع در فلسفه اسلامي ـ به ويژه در مکتب ملاصدرا ـ جايگاه مهمی دارد. نظريه شناخت در فلسفه اسلامی واقع گرایانه و بر اساس دستيابی بشر به معلومات واقعي است. انسان وقتی «ماهيت» فلسفی اشياء را درک می کند، به آنها «وجود ذهنی» می دهد و با این «وجود ذهنی» اشياء واقعی را آن گونه که هستند، درک می­ کند.

غير از شناختی که انسان به وسيله حواس پنجگانه به دست می آورد، نوع ديگری از شناخت وجود دارد که حواس پنجگانه در آن نقشی ندارند؛ به بیان دیگر، شهودی است. اين شهود ـ که به آن «علم حضوری» گفته می شود ـ باطنی است. علم حضوری، در مقابل علم حصولی قرار دارد. علم حصولی غير مستقيم، انفعالی و نارسا می ­باشد.

اگرچه شناخت پلی برای رسيدن به معرفت الهی است ولی وجودی مستقل ندارد و به تنهایی کافی نیست. شناخت صرف گل برای عارف مفید نخواهد بود مگر این که واکنش و برخورد مناسبی نسبت به آن داشته باشد. رسول اکرم(ص) فرموده ­اند: «أوّلُ العلم مَعرفهُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر الیه؛ سرآغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذارى امور به او است.»(کیمیاى سعادت، ج ‏2، ص404) منظور از تفویض، همان ایمان و اعتقاد قلبى و تسلیم است. انسان باید در هر امرى تسلیم باشد و بدون هیچ‌گونه نگرانى و دلهره و با رضایت کامل، همه امور خود را به خداوند متعال واگذار نماید.

تسلیم، از جمله مفاهیمی است که در شریعت، اخلاق و عرفان مورد تأکید قرار گرفته است. لازمه تسلیم، کنار نهادن خود و خواسته درونی است. کنار گذاشتن خود برای رسیدن به خدا، فضیلتی برای اهل تسلیم است که دیگران شهامت آن را ندارند و لذا هرگز به خدا نمی‌رسند.

تسلیم، إطاعت از امر خدا، استقبال از قضا و اعتراض نکردن به مصائب و ناملایمات است.(ر.ک: التعریفات، ج۱، ص۸۴) انسان به عنوان یک مخلوق باید تسلیم اراده خالق باشد چرا که خداوند به عنوان مالک مطلق جهان هستی هرچه را اراده فرماید انجام می ­دهد و اعتراض انسان­ ها هیچ تأثیری در مقدرات الهی ندارد. در حدیثی از امام علی(ع) نقل شده است که فرمودند: «خداوند به داود نبی(ع) وحی کرد، می­ خواهی و می‌خواهم و فقط آنچه[من] می‌خواهم می‌شود، پس اگر نسبت به آنچه می‌خواهم تسلیم گشتی، در آنچه می‌خواهی تو را کفایت می‌کنم و اگر نسبت به آنچه می‌خواهم تسلیم نگردی، تو را در آنچه می‌خواهی در رنج می‌افکنم، پس جز آنچه[من] می‌خواهم نمی‌شود.»(بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۳۶) بنا بر این؛ اگر انسان تسلیم نشود، ضرر خواهد کرد.