یادداشتهای پراکنده یک معلم

یادداشتهای پراکنده یک معلم

در این وبلاگ مطالبی در موضوعات دینی، ادبی و اجتماعی خواهم نوشت

تقسم بهشت و جهنم

تقسم بهشت و جهنم

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/05/13 11:53 ·

شکی نیست که رفتار و گفتار حضرت علی(ع) ـ و به تبع ایشان سایر ائمه(ع) ـ که از طرف خداوند دارای مقام ولایت و امامت هستند، برای همه به ویژه مسلمانان حجت می ­باشد. ما باید در تمام شئونات زندگی به آن حضرت(ع) اقتدا کنیم. هر کس از آن حضرت پیروی کند اهل صدق، صفا، عبادت، تسلیم، جهاد، جود و ایثار می­ باشد. در نتیجه چنین شخصی اهل بهشت خواهد بود، چرا که بهشت محل ظهور افعال و ملکات نیک در عوالم دیگر است و هر کس دعوت آن حضرت(ع) را رد کرده و به روش آن حضرت اقتدا ننماید اعمال زشتی از قبیل دروغگویی، خیانت، رباخواری، زیاده‏ طلبی، شهوت‏ پرستی، منفعت ‏طلبی و اعراض از ذکرخدا خواهد داشت که مسلما اهل دوزخ خواهد بود؛ چرا که دوزخ محل ظهور ملکات و افعال زشت در آن عوالم است.

آنچه که در تبعیت و نافرمانی از امر و نهی مولای متقیان حرف اول را می زند حب و بغض است؛ آنان که حبّ علی(ع) را دارند در عمل مطیع آن حضرت(ع) می ­باشند و کسانی که نسبت به آن بزرگوار بغض و کینه دارند برخلاف دستوراتش عمل خواهند نمود و در نتیجه دوستداران ایشان اهل بهشت خواهند بود و دشمنان آن حضرت(ع) به جهنم فرستاده خواهند شد.

در تأیید این مطلب روایت­ هایی نقل شده است؛ از جمله مفضل می­ گوید: قلت لأبي عبدالله جعفر بن محمد الصادق(ع) لم صار أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب(ع) قسيم الجنة و النار؟ قال: لان حبه إيمان و بغضه كفر و إنما خلقت الجنة لأهل الايمان و خلقت النار لأهل الكفر، فهو عليه السلام قسيم الجنة و النار، لهذه العلة فالجنة لايدخلها إلا أهل محبته و النار لايدخلها إلا أهل بغضه؛ به امام صادق(ع) عرض كردم به چه علت اميرالمومنين علي بن ابي طالب(ع) قسيم بهشت و جهنم گفته شده است؟ حضرت(ع) فرمودند: به خاطر اينكه دوست داشتن او ايمان و دشمن داشتن او كفر است و همانا بهشت براي اهل ايمان آفريده شده است و جهنم براي اهل كفر خلق شده است. بنابر اين حضرت علي(ع) به اين علت قسيم بهشت و جهنم است. بنابر اين غیر از اهل محبت و دوستي با او در بهشت وارد نمي­ شود و غیر از اهل دشمني با او وارد آتش نمي­ شود.(علل الشرايع، ج ،1ص162)

سمهودی از علمای اهل سنت می ­نویسد: جمال زرندی می­ گوید: « قال المأمون لعلیّ­ الرضا(ع): بأیّ وجهٍ جدّك علیّ بن أبی طالب قسیم الجنّة والنار؟ فقال: یا أمیرالمؤمنین، ألم ترو عن أبیك عن عبد اللّه بن عبّاس قال: سمعت رسول اللّه(ص): حبّ علیّ إیمان و بغضه كفر؟ فقال: بلى. قال الرضا(ع): فقسمة الجنّة و النّار على حبّه. فقال المأمون: لاأبقانی اللّه بعدك یا أباالحسن، أشهد أنّك وارث علم رسول اللّه(ص). قال أبوالصّلت عبدالسلام: فلمّا رجع الرضا(ع) إلى بیته، قلت له(ع): یاابن رسول اللّه، ماأحسن ما أجبت به أمیرالمؤمنین؟ فقال(ع): یا أباالصلت، إنّما كلّمته من حیث هو و لقد سمعت أبی(ع) یحدّث عن أبیه(ع) عن علیّ(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): أنت قسیم الجنّة و النّار، فیوم القیامة تقول للنّار هذا لی و هذا لك؛ روزی مامون به امام رضا(ع) گفت: به چه علت جد تو علی بن ابی طالب(ع) قسیم بهشت و جهنم خوانده شده است؟ پس امام رضا(ع) به او فرمودند: ای مامون آیا تو از پدرت از ابن عباس از رسول­ خدا(ص) نقل نکردی که گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمودند: حب علی(ع) ایمان و دشمنی با علی(ع) کفر است؟ پس مامون پاسخ داد: آری. پس حضرت(ع) فرمودند: پس بهشت و دوزخ را بر اساس حبّ او تقسیم می­ كنند. پس مامون گفت: خدا مرا بعد از تو باقی نگذارد ای اباالحسن؛ شهادت می­ دهم كه تو وارث علم رسول ­الله (ص) هستی. پس اباصلت می ­گوید:‌ زمانی كه امام رضا(ع) به منزل برگشتند به ایشان گفتم:‌ ای پسر رسول خدا چه نیكو جواب مامون را دادی. حضرت(ع) فرمودند: ‌ای اباصلت من به مامون در حد او پاسخ دادم و شنیدم از پدرم كه از پدرش از علی(ع) نقل می­ كردند كه رسول خدا(ص) می ­فرمودند: تو تقسیم كننده بهشت و جهنم هستی؛ پس روز قیامت به آتش می گویی این [شخص] برای من و این برای تو.»(نثر الدرر، ج 1، ص252)

علیٌّ حُبُّه جُنَّة                  قسیمُ النَّار و الجَنّّة

وصیّ المصطفی حقاً                      إمام الإنس و الجِنَّة

ینابیع المودة، ج۱، ص۲۵۴

ولایت حضرت علی(ع) عامل وحدت

این روزها سالگرد حوادث تلخی است که در صدر اسلام بعد از رحلت رسول گرامی اسلام اتفاق افتاد حوادثی که باعث شهادت حضرت زهرا(س) و خانه نشینی حضرت علی(ع) گردید ابتدا بخشی از خطبه غدیریه پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر خم را مرور می کنیم: « ... مَعاشِرَالنّاسِ، علی فَضِّلُوهُ؛ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَحْصاهُ الله فِی وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ وَ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً وَ هُوَ الإِمامُ الْمُبینُ. الَّذی ذَکَرَهُ الله فی سُورَةِ یس: « وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبین» مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ وَ لاتَسْتَنْکِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَ الَّذی یَهدی إِلَی الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَیُزْهِقُ الْباطِلَ وَ یَنْهی عَنْهُ وَ لاتَأْخُذُهُ فِی الله لَوْمَةُ لائِمٍ... مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ الله، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یَتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أَبَدَا الآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ... مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَ بَقِی الْخَلْقُ...؛ هان ای مردم! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ­ام. او(علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوره یس یاد کرده که: « و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ­ایم.» هان ای مردم! از علی رو برنتابید و از امامتش نگریزید و از ولایتش رو برنگردانید. او[شما را] به درستی و راستی خوانده و[خود نیز] بدان عمل می ­نماید. او نادرستی را نابود می­ کند و از آن باز می­ دارد. در راه خدا نکوهش نکوهش­گران او را از کار باز ندارد... هان ای مردم! او را برتر دانید، که خداوند او را برگزیده و پیشوایی او را بپذیرید، که خداوند او را برپا کرده است. هان ای مردم! او از سوی خدا، امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هر آینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش­گیره آن مردمان و سنگ­ است که برای کافران آماده شده است... هان ای مردمان! علی را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید...»(الاحتجاج، ج 1، ص66؛ الیقین، ص343؛ الصراط المستقیم،ج 1، ص301)

متاسفانه مسلمانان به این توصیه ­های رسول خدا(ص) گوش ندادند. در روز رحلت آن حضرت(ص) هنوز بدن مبارک رسول اکرم(ص) دفن نشده بود که اکثر مسلمانان با پذیرفتن انتخاب شورای سقیفه از حضرت علی(ع) جدا شدند و در نتیجه مسلمانان به دو گروه شیعه و اهل سنت تقسیم گردیدند. حضرت علی(ع) بعد از بیست و پنج سال خانه نشینی، به خلافت رسیدند. در دوره پنج ساله خلافت آن حضرت(ع) سه جنگ بر آن حضرت(ع) تحمیل شد. قبل از جنگ جمل افرادی همچون طلحه، زبیر و...که پیمان شکستند و ناکثین نامیده شدند از حضرت جدا شدند. دو سه سال بعد، پس از قبول حکمیت توسط حضرت علی(ع) بخشی از سپاه کوفه، راه خود را جدا کردند که به خوارج یا مارِقین موسوم گردیدند. چند قرن از ظهور اسلام نگذشته بود که مسلمان طبق پیش بینی پیامبر اکرم(ص) به هفتاد و سه فرقه تقسیم شدند. بعضی از آنها عبارتند از: شیعه(امامیه، علوی، ابدیه، اسحاقیه، زیدیه، عباسیه، ناوسیه و...) سنی( حنفی، مالکی، حنبلی، شافعی و...) خوارج (ازرقیه، ریاضیه، ثعلبیه، جازمیه، خلفیه، میمونیه، محکمیه، سراجیه و...) جبریه (مضطریه، افعالیه، تارکیه، خوفیه و...) قدریه (احدیه، ثنویه، کیانیه، شیطانیه، شریکیه، وهمیه، قاسطیه و...) جهمیه(معطلیه، مترابصیه، حرقیه، مخلوقیه، عبریه، فانیه، واقفیه و...) متفرقه(کرامیه، باطنیه، اباحیه، براهمیه، اشعریه، راجیه، شاکیه، مدعیه، مشبهه و...)

عدالت

عدالت

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/14 11:41 ·

دادگری، قسط، مساوات، به تساوی تقسیم کردن، حد متوسط میان افراط و تفریط:

عشق ما را بی نیاز از درد و داغ زخم ساخت         ملک ویران از عدالت زود آبادان شود

صائب

عدالت در اصطلاح، به معنای «رعایت برابری در پاداش و کیفر دادن به دیگران، اگر عمل نیک است پاداش و اگر بد است است کیفر داده شود.»(المفردات، ص۳۲۵) و «هر چیزی را در جای خود نهادن یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن » (سیمای عدالت در قرآن و حدیث، ص۲۷)آمده است.

عدالت که یکی از صفات خداست، در مذهب شیعه جزء اصول دین قرار داده شده است و این بیانگر اهمیت آن از نظر شیعه می­ باشد. بنابر این اصل، خداوند جهان را بر مبنای عدالت آفریده است.

عدل دارای جاذبه‌ فطری است و نزد وجدان عمومی بشریت، ارزش دارد. مردم پاک فطرت، عدالت را ‌ستوده و بی‌عدالتی را نکوهش می‌کنند و انسان به عنوان خلیفه خدا در روی زمین باید رفتار عادلانه ­ای داشته باشد که در این صورت می ­تواند منصب­ های مهم و کلیدی از قبیل: رهبریت، مرجعیت، قضاوت، امامت جماعت، شاهد در دادگاه... را به عهده بگیرد.

در اهمیت آن همین بس که براساس دستور قرآن مجید، مومنان مجاز نیستند ـ حتی در مقابل کینه و دشمنی اقوام دیگر ـ از مسیر عدالت خارج شوند: « يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاتَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت‏ شهادت دهيد و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است.»(مائده، آیه۸)

امّا علی ­رغم فطری بودن عدالت و‌ تأکید ادیان الهی، هنوز جامعه انسانی‌ از ظلم‌ و نابرابری‌ رنج می ­برد؛ در هر جامعه ­ای گروهی‌ زیاده­ خواه و زورگو برای بهره ­مندی بیش از حد از نعمت­ های خدادادی بر انسان ­های ضعیف ظلم می ­کنند. در چنین جوامعی، وظیفه حاکم است که عدالت را مانند شمشیری بالای سر مردم قرار داده و مانع ظلم زورگویان بر مظلومان شود. امیر مؤمنان علی(ع) در این مورد می ­فرمایند: « اجعل‌ الدین‌ کهفک‌ و العدل‌ سیفک‌، تنج‌ من‌ کل‌ سوء و تنظفر علی‌ کل‌ عدو؛ دين را پناهگاه و عدالت را شمشیر (اسلحه) خود قرار ده تا از هر بدى نجات پيدا كنى و بر هر دشمنى پيروز گردى.» (غررالحکم و دررالکلم، ص86)

این کلام نورانی، فقط توصیه به پیروان نیست؛ بلکه خود آن حضرت(ع) هم به آن عمل نموده ­اند. عبداللّه بن عباس پسر عمو و یکی از کارگزاران اميرالمؤمنين، مقداری از اموال بيت المال را برداشته و به مکه رفته بود. امام(ع) خطاب به او می نویسند:  « ...فسبحان الله اما تومن بالمعاد او ما تخاف من نقاش الحساب ایها المعدود کان عندنا من ذوی الالباب کیف تسیغ شرابا و طعاما انت تعلم انک تاکل حراما و تشرب حراما و تبتاع الاما و تنکح النسا من مال الیتامى و المساکین و المومنین المجاهدین الذین افا الله علیهم هذه الاموال و احرز بهم هذه البلاد فاتق الله و اردد الى هولا القوم اموالهم فانک ان لم تفعل ثم امکننی الله منک لاعذرن الى الله فیک و لاضربنک بسیفی الذی ما ضربت به احدا الا دخل النار و الله لو ان الحسن و الحسین فعلا مثل الذی فعلت ما کانت لهما عندی هواده و لا ظفرا منی باراده حتى اخذ الحق منهما و ازیح الباطل عن مظلمتهما...؛ واي بر تو! گويی ارث پدر و مادرت را با شتاب به خانه و خانواده‌ات سرازير می كردی. سبحان اللّه آيا به روز رستاخيز ايمان نداري آيا از دقّت در حساب نمی هراسي اي كسي كه نزد ما از با خردان به حساب می آمدي، چگونه نوشيدنی ها و خوردنی ها گوارای تو است در حالی كه می دانی حرام می خوری و می آشامي و از اموال يتيمان و مسكينان، و مؤمنان و مجاهدان كه خداوند بدانان بخشيده و پاسداري از اين مرز و بوم را به دوششان نهاده است، كنيزكان می خری و حرمسرا ترتيب می دهی از خدا بترس و دارايی مردم را برگردان، زيرا اگر چنين نكنی و خدا مرا بر تو چيره سازد، چنانت سياست كنم كه در پيشگاه الهی معذور باشم و با شمشيرم گردنت را بزنم كه هر كه از دم تيغم گذرد، يكسره راهی جهنّم شود. به خدا سوگند، اگر «حسن» و «حسين» چون تو می كردند، در پيشگاه من از هيچ ملاطفت و مدارایی برخوردار نبودند و از من روی خوش نمی ديدند تا آنگاه كه حق را از آنان باز می ستاندم و باطلی را كه از ستمشان‌ پديد آمده بود برطرف می ساختم.»(نهج البلاغه، نامه41)

ذوالفقار

ذوالفقار

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/02/17 18:38 ·

صاحبِ فقرات، نام شمشیر حضرت علی(ع)، چون بر پشت این شمشیر خراش­ های پست و هموار بود آن را ذوالفقار گفته­ اند.(فرهنگ معین، ص۵۲۲) امام صادق(ع) فرمودند: «انما سمّی سیف امیرالمؤمنین ذوالفقار لانه کان فی وسطه خط فی طول فشبه بفقار الظهر...؛ شمشیر حضرت علی(ع) از این جهت ذوالفقار نامیده شد که در طول آن، پستی و بلندی و خطوطی قرار داشت که به مهره‌های کمر و ستون فقرات شبیه است...»(علل الشرايع، ج1، ص60 ؛ مناقب، ج 3، ص340) همچنین آن حضرت(ع) در حدیث دیگری درباره وجه تسمیه آن گفته ­اند: «انما سمّی ذوالفقار لأنه ما ضرب به امیرالمؤمنین احداً الا افتقر فی الدنیا من الحیاه و الآخره من الجنه؛ آن شمشیر ذوالفقار نامیده شد؛ زیرا هیچ‌گاه امیرالمؤمنین با آن به کسی ضربه نزده، مگر اینکه در دنیا از زندگی فقیر شد و در آخرت از بهشت.»(بحارالانوار، ج۴۲، ص۵۸) ابن شهر آشوب ذوالفقار را یک شمشیر دوشاخه می‌داند.(ر.ک: المناقب، ج ۳، ص۲۹۰)

در جنگ بدر، حضرت علي(ع) عاص بن منبه را كشت و شمشير او(ذوالفقار) را به پيامبر اکرم(ص) تقدیم کرد. سال بعد در جنگ اُحد، وقتي از شدت جنگ شمشير حضرت علی(ع) شكست از پيامبر اعظم(ص) شمشير خواست، آن حضرت(ص) ذوالفقار را به امام علي(ع) داد و او شجاعانه از پيامبر اکرم دفاع كرد و دشمن را عقب راند. در اين هنگام ندايي شنيده شد كه می ‏گفت: «لافتي الا عليّ لاسيف الاّ ذوالفقار؛ جوانمردی غیر از علی نیست و شمشیری غیر از ذوالفقار.» رسول اکرم(ص) فرمودند: اين صداي جبرئيل است...(ر.ک: سيره‏ ابن هشام، ج30، ص106 و تاريخ طبري، ج3، ص177)

ذوالفقار نزد بسیاری از مسلمانان ـ به ویژه شیعیان ـ نمادی از شجاعت و عدالت علوی(ع) است. بنا بر روایات، پس از شهادت حضرت علی(ع) ذوالفقار به امام حسن مجتبی(ع) رسید و سرانجام در اختیار حضرت ولی عصر(عج) قرار گرفت.(ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۸) از امام صادق(ع) نقل شده است که ذوالفقار از نشانه‌های امامت است و در زمان امامان در دست آنان بوده است.(مناقب ابن شهر اشوب ، ج۱، ص۳۱۲) امام رضا(ع) نیز در تأیید این مطلب می‌فرمایند: «از نشانه‎ های امام معصوم در هر زمان آن است که سلاح، زره، پرچم و شمشیر رسول خدا باید نزد او باشد و اکنون همه نزد من است.»(بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۶۱)

در روایت ­ها نقل شده است که حضرت حجت(عج) در هنگام ظهور آن شمشیر را به همراه خواهند داشت. امام باقر(ع) به جابر فرمودند: «ای جابر!... با مردی از نسل حسین، میان رکن و مقام بیعت می‌‎شود که همراه او سلاح رسول خدا و کلاه‌خود و زره و شمشیر اوست.»(مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۳۸)

ذوالفقار آن که به دست پدرش بود کنون          به کف اوست ازیرا پسر آن پدر است

ناصرخسرو

حیدر کرّار کو تا به گه کارزار             از گهر لطف او آب دهد ذوالفقار

خاقانی