یادداشتهای پراکنده یک معلم

یادداشتهای پراکنده یک معلم

در این وبلاگ مطالبی در موضوعات دینی، ادبی و اجتماعی خواهم نوشت

چشم دل

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/08 10:25 ·

چشم بصیرت، چشم باطن، چشم برزخی

چشم دل باز کن که جان بینی                آن چه نادیدنی است آن بینی

                                                                                                 هاتف اصفهانی

چشم دل یک موهبتی الهی است که نصیب هر کس شود، به نوعی شهود می­ رسد؛ این فرد حقایق هستی را با چشمی بازتر دیده و آن سوی دیوار محسوسات را هم تماشا می­ کند. رسول اکرم(ص) می­ فرمایند: «ما من عبد الا و فی وجهه عینان، یُبصر بهما امر الدنیا و عینان فی قلبه یبصر بهما امر الآخره، فاذا اراد اللّه بعبد خیرا فتح اللّه عینیه اللتین فی قلبه فابصر بهما ما وعده بالغیب...؛ هیچ بنده ­ای نیست مگر آن که دو چشم در صورت دارد که با آن دو، کار دنیا را می ­بیند و دو چشم در دل دارد که با آن دو، امر آخرت را می ­بیند. پس هرگاه خداوند نسبت به بنده ­ای اراده خیر داشته باشد، دو چشم درون او را باز می کند، تا با آن دو دیده دل، آن چه را خداوند بر اساس غیب به او وعده داده است، ببیند...»(میزان الحکمه، ج 5 ص 224)

      منظور از دیدن با چشم دل، ادراک شهودی و دریافت حقایق از طریق باطن و قلب است. بر اساس آموزه های دینی، این نوع دیدن، امرى ممکن و میّسر است؛ از امام على(ع) سؤال شد: «آیا خدایت را دیده ­اى؟» فرمودند: «خدایى را که ندیده ام، پرستش نمى­ کنم.» سؤال شد: «چگونه او را دیده ­اى؟» فرمودند: «دیده­ ها توان دید او را ندارند؛ لیکن قلوب به حقیقت ایمان، وى را مشاهده مى­ کنند.»(اصول کافى، ج ۲، ص۱۶۶)

      اگر انسان، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، به نوافل و رعایت تقوا و پاکی، موفق شود، چشم دلش باز شده و حقایقی را مشاهده می­ کند که با چشم ظاهری قابل مشاهده نیست. امام صادق(ع) به نقل از خداوند فرمودند: «مایتقرب الى عبد من عبادى بشى احب الى مما افترضت علیه و انه یتقرب الى بالنافلة حتى احبه فاذا احببته کنت اذا سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و لسانه الذى ینطق به و یده التى یبطش بها ان دعانى احببته و ان سألنى اعطته؛ بنده ­اى از بندگان من به من نزدیک نمى شود به چیزى(عملى) که نزد من محبوب­تر باشد از آنچه براو واجب کرده ­ام و همانا بنده به وسیله نافله به من نزدیک مى ­شود تا آنجا که او را دوست بدارم چون دوستش داشتم، گوش او هستم که بدان مى ­شنود و چشمش که بدان مى بیند و زبانش که با آن سخن مى­ گوید و دستش که با آن مى­ گیرد، اگر مرا بخواند، جوابش مى ­دهم و چنانچه از من[چیزى] بخواهد، به او عطا می ­کنم.»(اصول کافى، ج 4، ص53)

پرده

پرده

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/06 17:05 ·

دستان، نوا، نُت، لحن، نام دوازده آهنگ مانند: پرده خراسان، پرده حجاز، پرده عراق و...:

در پرده نوروز بدین وزن غزل گفت           وزنی که همه مطلع فتح و ظفر آمد

سوزنی

لفظ پرده یا مقام برای طبقه‌بندی انواع موسیقی، بر اساس ساختار اجرایی آنها به کار رفته‌است. مقام در واقع مجموعه نغمه‌هایی است که با فاصله­ های مشخص سازمان یافته‌اند. ماهیت و تقسیم‌بندی مقام‌ها در طول تاریخ ثابت نمانده است. در متون معتبر، تعداد مقام‌های اصلی در موسیقی ایرانی، دوازده پرده ذکر شده‌است که عبارتند از: راست، صفاهان، بوسیلک، عشاق، زیر بزرگ، زیر کوچک، حجاز، عراق، زنگله، حسینی، رهاوی، نوا. در بعضی از منابع، از پرده‌های دیگری مانند خراسان، دلنواز و …هم نام برده شده است.

ایجاد مقام‌ها یا پرده‌های موسیقی را به «باربد»، خنیاگر دربار خسرو پرویز، نسبت می‌دهند؛ آهنگ‌های منسوب به «باربد» شامل «هفت خسروانی»، «سی لحن» و «سیصد و شصت دستان» بوده که با هفت روز هفته، سی روز ماه و سیصد و شصت روز سال مطابقت د‌اشت. هر برنامه موسیقی شامل یک خسروانی، یک لحن و یک دستان بوده‌است.

محمد نیشابوری در رساله موسیقی، از شخصی به نام «سعیدی» نام می‌برد؛ که هفت پرده را تبدیل به دوازده پرده ‌کرده است. ابن سینا در کتاب شفا ـ برای اولین بار ـ از اصفهان، نوا و سلمک نام برده است. تا اواسط قرن هفتم هجری ـ در موسیقی ایرانی ـ تقریباً نظام یکسانی رایج بوده‌است. در این نظام، دوازده پرده(مقام) و شش شعبه(آوازه) وجود داشته‌است و پرده راست، مادر پرده‌های دیگر بوده‌است.

در متون مربوط به موسیقی ایران، واژه‌های «مقام»، «پرده»، «شَد» و «دور» برای توصیف یک مفهوم به کار رفته‌اند؛ اما از آنجا که این متون تعریف دقیقی برای هر کدام از این واژه‌ها ارائه نکرده‌اند، معلوم نیست آیا این عبارات مترادف بوده‌اند یا خیر، اگر چه شواهد نشان می‌دهد که تا قرن هشتم هجری احتمالاً همه آنها به یک معنی به کار می‌رفته ‌است.

روز داوری

روز داوری

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/06 16:47 ·

 روز قیامت، روز شمار، یوم الحساب:

گوییا باور نمی ­دارند روز داوری      کاین همه قلب و دغل در کار داور می­ کنند

                                                                              حافظ

به محشر داوری­ ها با تو دارم            اگر شور تو در محشر نباشد

                                                                 سعدی

     روز حساب و داوری از باورهای اساسی ادیان ابراهیمی است؛ روز معینی که به حساب تمامی مخلوقات رسیدگی می‌شود. بنا بر آیات قرآن، در آن روز مردگان زنده می‌شوند و خداوند به حساب آنها رسیدگی می‌کند. برای حسابرسی، علاوه بر تجَسَّم اعمال، نامه عمل انسان­ ها ـ که تمام اعمال در آن ضبط شده است ـ به آنها داده می‌شود. کسانی که نامه اعمالشان را با دست چپ می­ گیرند، اهل دوزخ و آنان که نامه اعمالشان را با دست راست می ­گیرند، اهل بهشت هستند. گواهانی نیز که شاهد اعمال انسان­ها بوده‌اند، برای دادن شهادت‌ حضور دارند. در آن روز اعمال انسان ­ها با پیشوایان دینی سنجیده می‌شود و کسی که اعمال و اعتقاداتش شباهت بیشتری با اعمال و اعتقادات ایشان داشته باشد، سعادتمندتر خواهد بود.

     روز قیامت روز داوری خداست. خداوند در میان انسان­ ها حکم می کند و به تمام اختلافاتی که در دنیا داشتند، پایان داده می ­شود: «اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ؛ خداوند در روز قیامت در مورد آنچه با یکدیگر در آن اختلاف می­ کردید، داورى خواهد کرد.»(حج، آیه۶۹)

     حدود هفتاد نام و وصف درباره قیامت، در قرآن مجید آمده است از جمله: یوم الدین، یوم القیامة، یوم الحساب، یوم الجمع، یوم الفصل، یوم الخروج، یوم الموعود و... به آن روز، قیامت کبری نیز گفته می‌شود، در برابر قیامت صغری و برزخ که بلافاصله پس از مرگ انسان آغاز می‌گردد و تا زمان قیامت کبری ادامه دارد.(ر.ک: فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۹۷۴ ؛ علم الیقین، ج۲، ص۱۰۳۳)

لزوم شناخت امام

لزوم شناخت امام

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/06 16:36 ·

پیامبر گرامی اسلام(ص) در حدیثی فرمودند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.»(الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۲، ص۲۵۲ و کمال الدین، ج۲، ص۴۱۰) این حدیث با الفاظ مختلف در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. شیعیان این حدیث را درباره امامت ‌دانسته و لزوم شناخت و اطاعت از امام را از آن استنباط می‌کنند. اهل سنت هم این روایت را در مورد حاکم اسلامی و لزوم بیعت با او دانسته‌اند.

      در مورد استنباط شیعیان، ابن ابی یعفور نقل می‌کند: از امام صادق(ع) درباره گفتار پیامبر اکرم(ص): «مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیةٌ؛ هر فردی که بمیرد در حالی که امامی نداشته باشد، مرگش، مرگ جاهلی است» پرسیدم که آیا مقصود مردن در حالت کفر است؟ امام صادق(ع) فرمودند: مردن در حالت گمراهی است. عرض کردم: هر که در این زمان هم بمیرد و او را پیشوایی نباشد، مرگش، مرگ جاهلیت است؟ فرمودند: آری.»(اصول کافی، ج۱، ص۳۷۶) بنا بر اعتقادات شیعه، مراد از امام در این روایات، امامان معصوم(ع) است.

این حدیث با مختصر تفاوتی، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ از جمله : « مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است»(مسند احمد، ج۲۸، ص۸۸ و مسند ابوداوود، ج۳، ص۴۲۵ و مسند الشامیین، ج۲، ص۴۳۷) و حدیث: «مَنْ خَلَعَ یدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِی اللهَ یوْمَ الْقِیامَةِ لاحُجَّةَ لَهُ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند، در مواجهه با خداوند در روز قیامت دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.»(صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۷۸) اهل سنت مقصود از «امام» را حاکم جامعه اسلامی می‌دانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت کرد و در بیعت او باقی ماند. این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان می‌شود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در لزوم تبعیت ایجاد نمی‌کند.

    ابن تیمیه در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت صحابه پیامبر و تابعان را با یزید بن معاویه استنباط کرده است: «پس از واقعه حره، عبدالله بن مطیع که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. عبدالله بن عمر به ملاقات او رفت. ابن مطیع گفت: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر گفت: برای نشستن به پیش تو نیامدم؛ آمده­ ام تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر(ص) فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند(بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود، خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در واقعه حره امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست می‌آوریم که بر علیه حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.»(مختصر منهاج السنه، ج۱، ص۴۹)

    بی­ شک منظور از امام در این روایات کسی است که در گفتار، کردار و رفتار شرایط امامت قرآنی را داشته باشد که مهمترین شرط ظالم نبودن است: «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لایَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ و چون[حضرت] ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید[خدا به او] فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم [حضرت ابراهیم(ع)] پرسید: از دودمانم؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمى­ رسد.»(بقره، آیه۱۲۴) 

دعا برای تعجیل فرج

دعا برای تعجیل فرج

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/05 00:17 ·

 دعا برای تعجیل در ظهور، از جمله وظایف منتظران در عصر غیبت است و ائمه اطهار (ع) به ضرورت آن تأکید و آثار و برکاتش را تبیین نموده ­اند. این دعا، گاه با افزودن«عجل فرجهم»به آخر دعای مستجاب صلوات مطرح می ­شود: «اللَّهُمَّ صَلِ‏ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ‏ وَ...‏» و گاه به صورت دعایی مستقل از خدا درخواست می ­گردد مانند: «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» و گاه به صورت تمنی از خود حضرت(عج) خواسته می­ شود:

ای یاور و پناهم ای رحمت الهی     عجل علی ظهورک سخت است بی پناهی

                                                       سید مجتبی شجاع

امشب خبر ز عالم بالا رسیده است             زیباترین ستاره ی دنیا رسیده است

امشب حکیمه باش و ببین پور عسکری      با هیبت و شمایل طاها رسیده است

در او خلاصه گشته خصال پیمبران           موسی رسیده است، مسیحا رسیده است

جبریل با هزار فرشته از آسمان               کرده نزول، بهر تماشا رسیده است

سر را بُرید یوسف کنعان به جای دست          وقتی شنید یوسف زهرا رسیده است

امشب دلم به مأذنه اینگونه داد اَذان          عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

                                                                             علی اصغر انصاریان

       اگرچه دعا کننده برای تعجیل در فرج تنها تسریع در امر ظهور آن حضرت(عج) را طلب می­ کند ولی در نتیجه این دعا، برکات دیگری هم شامل حال مردم می­ گردد. با توجه به مثل «چونکه صد آمد نود هم پیش ماست» این دعا علاوه بر تسریع در ظهور آثار و برکات فراوانی همچون آمرزش گناهان، نزول نعمت، دفع بلاها، طول عمر، وسعت رزق، ورود به بهشت، نایل شدن به شفاعت اهل بیت(ع)، امان از تشنگی روز قیامت و...دارد. با ظهور حضرت مهدی(عج) آنچه ائمه اطهار(ع) می­ خواستند به وقوع می پیوندد. در امور مادی و معنوی جهانیان گشایش ایجاد شده و خیر و سعادت دنیا و آخرت همه انسان­ ها فراهم می  ­گردد. آن حضرت(عج) در توقیعی که به اسحاق بن یعقوب فرستادند، تأکید فرمودند: «برای تعجیل در فرج و ظهور من بسیار دعا کنید که همانا فرج من، فرج و گشایش خود شماست.»(کمال الدّین، ج 2، ص 485)

      آنچنان که از روایات استنباط می­ شود، موضوع ظهور یک وعده تخلّف ناپذیر الهی است؛ ولی زمان وقوع آن از امور بَدائیّه می­ باشد که قابل تعجیل و تأخیر است که دعای مؤمنان اگر با شرایط و آدابش انجام شود، تأثیر به سزایی در تعجیل فرج خواهد داشت. به بیان دیگر زمان ظهور حضرت ولی­عصر(عج) تعیین شده ولی تغییر ناپذیر نیست و می ­توان زمان آن را تغییر داد؛ یعنی با دعا، می ­توان فرج و ظهور امام عصر(عج) را جلو انداخت. اگر مردم به مسألة غیبت امام زمان و طولانی شدن این امر بی توجّه نباشند و متّحد و یک­پارچه، فرج آن حضرت(عج) را از خداوند متعال بخواهند، بداء اتفاق می ­افتد و خداوند ظهور آن بزرگوار را پیش از پایان دوران غیبت در نظر گرفته شده، عنایت می­ فرماید.

برتری اهل بیت پیامبر اکرم(ص)

به گواهی تاریخ، اهل بیت پیامبر اکرم(ص) به دلیل برخورداری از کمالات و ویژگی‌های منحصر به فردی نظیر علم، عصمت و... نسبت به دیگران فضیلت و برتری دارند. بنابر استدلال‌های علمای شیعه، امامت اهل بیت(ع) دلیلی بر افضلیت آنان است. فلسفه امامت اقتضا می‌کند امام به عنوان مسؤول هدایت و رهبری دینی و دنیوی مردم، از همه افضل و شایسته‌تر باشد تا مردم از او به عنوان یک الگو تبعیت کنند. بنابراین همه امامان دوازده‌گانه شیعه، کامل‌ترین شخص زمان خود بوده‌اند.

یکی از دلایل برتری اهل بیت(ع)، آیه مباهله است، بر اساس این آیه، پیامبر اکرم(ص) مأموریت یافتند همراه خود، افرادی را برای مباهله با مسیحیان ببرند. آن حضرت(ص)، حضرت علی(ع)، حضرت زهرا(س) و حسنین(ع) را برگزیدند. بدیهی است برای مباهله باید کسانی برگزیده ‌شوند که از نظر ایمان از جایگاه بالایی برخوردار باشند؛ بی­ شک اگر افراد دیگری هم از چنان جایگاه ایمانی و معنوی برخوردار بودند، انتخاب می­ شدند. ابوریاح، از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است اگر در روی زمین افرادی گرامی‌تر از علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) وجود داشت خداوند به من دستور می‌داد که به واسطه آنان مباهله کنم، لکن خداوند به من دستور داد که به کمک آنان مباهله کنم، آنان برترین افرادند.(ر.ک: ینابیع المودة، ص۲۸۷)

از دیگر ادله نقلی بر افضل بودن اهل بیت پیامبر(ص) حدیث ثقلین است. بنابر این حدیث، پیامبر اعظم(ص) اهل بیت عصمت و طهارت را در کنار قرآن قرار داده، هردو را ثقل نامیده ­اند: «...إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا ـ کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی ـ أَیهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکمْ سَتَرِدُونَ عَلَی الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثَّقَلَینِ وَ الثَّقَلانِ کتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکرُهُ وَ أَهْلُ بَیتِی...؛ من در میان شما دو چیز باقی می‌گذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند. ای مردم بشنوید! من به شما رساندم که شما در کنار حوض بر من وارد می‌شوید، پس من از شما درباره رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد، یعنی کتاب خدا و اهل بیتم...»(اصول کافی، ج۱، ص۲۹۴)

سعدالدین تفتازانی در این باره گفته است: «مفاد آیه تطهیر و حدیث ثقلین برتری اهل بیت بر دیگران است و ملاک برتری آنان، صرف انتساب آنها به پیامبر نیست، زیرا بر اساس قرآن و سنت و اجماع، ملاک برتری علم و تقواست، این ملاک در اهل بیت وجود دارد، این مطلب از قرار گرفتن آنان در کنار قرآن و وجوب تمسک به آنان به دست می‌آید، زیرا تمسک به قرآن جز عمل به علم و هدایت قرآن نیست، همین گونه است تمسک به عترت.»( جامع ‌المقاصد فی شرح‌ المقاصد، ج۵، ص۳۰۱)

علاوه بر آنها، آیات و روایات دیگری مانند آیه مودت (شوری، آیه۲۳) حدیث سفینه، حدیث باب الحطة، حدیث نجوم و مانند آنها نیز به برتری اهل بیت(ع) دلالت دارد.

اگر چه برخی از علمای اهل سنت، علاوه بر خاندان علی(ع) و فاطمه(س)، همسران پیامبر(ص)، آل‌ عباس، آل ‌عقیل و آل ‌جعفر را نیز از اهل بیت می‌دانند ولی از دیدگاه شیعه، منظور از اهل بیت، حضرت زهرا(س) و نوادگان پیامبر اکرم(ص) هستند که از ازدواج امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) آغاز می‌شود و تا حضرت حجت(عج) ادامه می‌یابد. (ر.ک: همان، ج10، ص66).

در روایتی از ام‌سلمه نقل شده است: «ان النبی(ص) جلل علی علیَ و حسن و حسین و فاطمة کساء ثم قال: اللّهم هولاء اهل بیتی و خاصتی، اللّهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. فقالت ام سلمة: یا رسول اللّه (ص)! انا منهم؟ قال: انک الی خیر؛ پیامبر(ص) کسا را بر روی علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) کشیدند و گفتند: «خدایا اینها اهل بیت من هستند. پلیدی را از آنان دور کن و آنان را پاک و پاکیزه گردان.» در این هنگام ام‌سلمه عرض کرد: آیا من‌ هم از زمره آنان هستم. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: شما انسان خوبی هستی.»(المسند، ج9، ص197)

بنابر این اهل بیت(ع) شامل خانواده نسبی پیامبر(ص) است که با حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) آغاز می‌شود و با نسل آنها تا امام دوازدهم شیعیان استمرار می‌یابد. انتساب به بیت نبی مکرم اسلام (ص) دارای ملاک‌های اسلامی و قرآنی خاص است و صرف اهل خانه بودن دلیل بر این انتساب خاص نیست.

عهد الست

عهد الست

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/01 09:07 ·

زمان الست، پیمان الست:

مگر بویی از عشق مستت کند             طلبکار عهد الستت کند

سعدی

عَهد اَلَسْت، عهد و پیمانی است که در عالم ذرّ از همه انسان­ ها گرفته شده است. براساس آیات قرآن، خداوند در یک زمان از فرزندان آدم نسبت به ربوبیت خود اقرار گرفت: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ* أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؛ و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بلی، گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين[امر] غافل بوديم. يا بگوييد پدران ما پيش از اين مشرك بوده ‏اند و ما فرزندانى پس از ايشان بوديم. آيا ما را به خاطر آنچه باطل‏ انديشان انجام داده‏ اند هلاك مى­ كنى؟»(اعراف، آیات۱۷۳ـ۱۷۲)

همچنین آیه: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لاتَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ* وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ؛ اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید؟ زیرا وى دشمن آشکار شماست و این که مرا بپرستید؛ این راه راست است.»(یس، آیات61 ـ۶0)

هر چند ظاهر آيات حاكي از گفت و گويي بين خدا و انسان و گرفتن اقرار است ولی حقیقت و ماهیت آن چندان روشن و واضح نيست. مفسران با توجه به برخي از روايات تفسیرهای مختلفی کرده ­اند. به نظر می­ رسد تفسیر قریب به واقعیت این باشد: «مراد از عالم ذرّ، همان پیمان فطرت و تکوین است. یعنى هنگام خروج فرزندان آدم از صلب پدران به رحم مادران که ذرّاتى بیش نیستند، خداوند فطرت توحیدى و حق­ جویى را در سرشت آن‌ها مى‏‌نهد و این سرّ الهى به صورت یک حسّ درونى در نهاد و فطرت همه، به ودیعت نهاده مى‏‌شود. همچنین در عقل و خردشان، خداباورى به صورت یک حقیقت خودآگاه نقش مى‏‌بندد و لذا فطرت و خرد بشرى، بر ربوبیّت خداوند گواهى مى‏‌دهد.»(تفسیر نور؛ ذیل آیه ۱۷۲ سوره اعراف)

کاربرد واژه «الست» در ترکیباتی چون عالم الست، روز الست، بزم الست و... موجب شده است که این واژه به صورت اسم خاص درآمده و به مرحله‌ای از جهان هستی ـ که به آن «عالم ذر»گفته می ­شود ـ اطلاق گردد.

عالم ذر و عهد الست در عرفان اسلامی و ادبیات عرفانی، جایگاه ممتازی دارد و الهام بخش شاعران بوده است:

مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج            بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

حافظ

چشم بیمار

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/31 19:33 ·

چشم نیم بسته ­ای که زیبایی معشوق را دوچندان می ­کند:

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم            بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

حافظ

من به خال لبت، ای‌ دوست، گرفتار شدم           چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

امام خمینی

منظور از چشم، شهود و بصیرت معشوق ازلی است؛ اشاره به بصیر بودن خداوند: «إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛ خداست كه نهفته آسمان ­ها و زمين را مى ‏داند و خدا به آنچه مى‏ كنيد، بيناست.» (حجرات، آیه۱۸)

چشم بیمار، چشم نیم‌بسته­ ای است که به نوعی، بر جمال و زیبایی معشوق می‌افزاید. در بیان عارفان منظور از آن پوشاندن و ستر گناهان بندگان توسط خداست، خداوند در حالی که می ­بیند و می شنود، از برملاساختن گناهان و رسوا کردن انسان­ها اجتناب می‌فرماید.

متناقض نما

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/31 06:24 ·

مرد را دردی اگر باشد خوش است     درد بی‌دردی علاجش آتش است

مجذوب تبریزی

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای         من در میان جمع و دلم جای دیگر است

سعدی

دولت فقر خدایا بر من ارزانی دار            کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

حافظ

ترکیباتی مانند درد بی‌دردی، حاضر غایب، دولت فقر و... متناقض­ نما هستند. تناقض در اصل به معنای ناسازگاری و ضد یکدیگر بودن می­ باشد و در اصطلاح ادبی به آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض در کلام گفته می ­شود؛ مانند:

دولت فقر خدایا بر من ارزانی دار            کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

حافظ

اگر چه این ترکیبات در مرحله نخست بی‌معنا به نظر می ­رسد، اما در پشت معنای ظاهری آن، حقیقتی نهفته است که باعث توجه شنونده به مفهوم زیبای پنهان در آن می‌شود. تناقض فقط یک صنعت ادبی نیست بلکه در تمام نظام‌ها وجود دارد؛ تناقضی که در فلسفه و منطق ایراد است و مایه فروپاشی نظام فلسفی می ­شود، در هنر نه تنها عیب نیست بلکه مایه جاودانگی آن نیز می‌تواند باشد.

متناقض‌نما اول بار در سخنان رمزآلود عارفان دیده شده است، مانند سخن بایزید بسطامی، آنجا که می ­نویسد: «چون در مستی خود را به همه وادی‌ها در انداختم و به آتش غیرت تن را به همه بوته‌ها گداختم و اسب طلب در فضا بتاختم، به از نیاز صیدی ندیدم و به از عجز چیزی نشنیدم و روشن‌تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی‌سخنی نشنیدم.»(تذکره الاولیا، ص177)

اطناب و ایجاز

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/03/29 18:10 ·

بحث «اطناب» و «ایجاز» یکی از مباحث هشت گانۀ علم معانی است و جایگاه ویژه‌ای در این علم دارد. جلال الدین همایی در این باره می‌نویسد: «مبحث ایجاز و اطناب به قدری مهم است که بعضی آن را اساس بلاغت شمرده و بلاغت را به کلام موجز تفسیر کرده‌اند. حق این است که اگر تمام بلاغت نباشد، لااقل یکی از ارکان اساسی است.» (معانی و بیان، ص131)

شمس قیس رازی در معنی ایجاز می‌نویسد: «ایجاز آن است که لفظ اندک بود و معنی آن بسیار... »(المعجم فی معاییر اشعارالعجم، ص326) وی به جای «اطناب» اصطلاح «بسط» را به کار ‌برده و در تعریف آن می‌نویسد: «بسط آن است که معنی را به الفاظ بسیار شرح کند و به چند وجه آن را موکد گرداند.» (همان، ص327)

خطیب قزوینی هم در تعریف ایجاز و اطناب می‌نویسد: «... ایجاز، کاستی لفظ از اصل مراد است در حالی که اصل مراد را بفهماند و اطناب، افزونی فایده بخش لفظ بر معنی است.»(کرانه‌ها، ج 2، ص477)

علاوه بر ایجاز و اطناب عناوینی مانند: ایجاز مخّل، اطناب ممل، تطویل و حشو هم در کتب علوم بلاغی مطرح شده‌ است. ایجاز مخلّ آن است که سخن به اندازه­ای مختصر باشد که مقصود گوینده را نرساند و اطناب مملّ آن است که گوینده با طرح توضیحات اضافی موجب ملالت و خستگی شنونده گردد. در تطویل نیز مطالبی مطرح می ­شود که برای شنونده فایده‌ای ندارد.