مستضعف و مستکبر

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/02/18 11:42 · خواندن 8 دقیقه

مستکبران و مستضعفان دو گروه اجتماعی مخالف هم هستند که در طول تاریخ بارها مقابل هم قرار گرفته ­اند. قرآن کریم در چند آیه در مورد آنها صحبت کرده است. مستکبر کسی است که می­ خواهد دیگران او را بزرگ بشناسند؛ در مقابل مستضعف کسی است که به استضعاف کشیده شده و خودش و دیگران او را ضعیف و ناتوان می­ شمارند. نتیجه این معادله دوطرفه، اغلب ظلم و ستم مستکبر و اطاعت و تحمل مستضعف بوده است: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ؛ فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت، طبقه ‏اى از آنان را زبون مى داشت پسرانشان را سر مى ‏بريد و زنانشان را زنده نگه می ­داشت كه وى از فسادكاران بود.»(قصص، آیه۴)

استکبار و خود بزرگ بینی یکی از زشت ­ترین خصلت ­ها بوده و از رذایل اخلاقی انسانهاست. صاحب این صفت، با این که آدم حقیری است خود را بزرگ شمرده و از اطاعت قانون و امور معقول و عرفی، سرپیچی می­ کند. قرآن کریم در آیات متعدد به شدت این خصلت را مورد نکوهش قرار داده است. واژه استکبار و مشتقات آن چهل و هشت بار در قرآن کریم به کار رفته است که پیام کلی آنها، غیر اخلاقی و ناپسند بودن این خوی و منش است.

قرآن مجید، صفاتی را برای مستکبران بیان می ­کند که بعضی از آنها عبارتند از:

الف ـ انسان­های مغرور و قدرت طلبی هستند: «فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ؛ و اما قوم عاد به ناحق در زمين سر برافراشتند و گفتند: از ما نيرومندتر كيست؟ آيا ندانسته ‏اند كه آن خدايى كه خلقشان كرده، خود از ايشان نيرومندتر است و در نتيجه آيات ما را انكار می کردند.» (فصلت، آیه15) و: «وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ* يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ؛ واى بر هر دروغگوی گناه پيشه[كه] آيات خدا را كه بر او خوانده مى‏ شود، مى‏ شنود و باز به حال تكبر چنانكه گويى آن را نشنيده است‏، سماجت مى‏ ورزد؛ پس او را از عذابى پردرد خبر ده.»(جاثیه، آیات8 ـ7)

ب ـ به حرف حق گوش نمی ­دهند: «قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلا وَ نَهَارًا* فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلا فِرَارًا* وَ إِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا؛[حضرت نوح(ع)] گفت: خدایا من قوم خود را شب و روز دعوت كردم و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود و هر بار كه من آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزى انگشتانشان را در گوش­ هايشان كردند و رداى خويشتن بر سركشيدند و اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر بر كبر خود افزودند.» (نوح، آیات7ـ5) همچنین: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ* وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ؛ و برخی از مردم كسانى‏ هستند كه خريدار سخن بيهوده می ­باشند تا[مردم را] بدون علم از راه خدا گمراه كنند و[راه خدا] را به ريشخند گيرند. براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود. و زمانی که آيات ما بر او خوانده می­ شود، با نخوت روى برمى‏ گرداند چنانكه گويى آن را نشنيده، گويى در گوش ­هايش سنگينى است پس او را از عذابى پر درد خبر ده.»(لقمان، آیات۷ـ6)

پ ـ به هیچ عهد و پیمانی پای بند نیستند: «وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لإنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلا نُفُورًا* اسْتِكْبَارًا فِي الأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لايَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلا سُنَّتَ الأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلا وَ لَنْ­تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلا؛ و با سوگندهاى سخت‏ خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هرآينه هشدار دهنده ‏اى براى آنان بيايد قطعا از هر يك از امت­ها راه‏يافته ‏تر شوند و چون هشداردهنده ‏اى براى ايشان آمد، جز بر نفرتشان نيفزود. اين كارشان فقط گردنكشى در زمين و نيرنگ زشت بود و نيرنگ زشت جز[دامن] صاحبش را نگيرد پس آيا جز سنت پيشينيان را انتظار مى ‏برند و هرگز براى سنت‏ خدا دگرگونى نخواهى يافت.»(فاطر، آیات43ـ42)

ت ـ مخالفان را تکذیب می ­کنند یا به قتل می ­رسانند: «وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاتَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ؛ و همانا به [حضرت] موسى(ع) كتاب[تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت‏ سر هم فرستاديم و[حضرت] عيسى(ع) پسر مريم را معجزه ­هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم، پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد، كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد؟(بقره، آیه۸۷)

صفاتی از این قبیل که باعث می­ شوند مستکبران از محبت خداوند و نعمت بهشت محروم شوند: «لاجَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ؛ شك نيست كه خداوند آنچه را پنهان مى ­دارند و آنچه را آشكار مى سازند مى ­داند و او گردنكشان را دوست نمى­ دارد.»(نحل، آیه۲۳) همچنین: «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لاتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ لايَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ* لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ؛ در حقيقت كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و از[پذيرفتن] آنها تكبر ورزيدند درهاى آسمان را برايشان نمى‏ گشايند و در بهشت درنمى ‏آيند مگر آنكه ریسمان ضخیم در سوراخ سوزن داخل شود و بدينسان بزهكاران را كيفر مى ‏دهيم. براى آنان از جهنم بسترى و از بالايشان پوشش­هاست و اين گونه بيدادگران را سزا مى‏ دهيم.»(اعراف، آیات ۴۱ـ 40)

برخلاف مستکبران که همه از یک طیف هستند، مستضعفان به دو گروه تقسیم می­شوند:

الف ـ مستضعفان گنهکار: کسانی که به علت ضعف ایمان و علاقه به زندگی و اموالشان، حاضر نیستند خود را از دست ظالمان نجات دهند؛ اگر نمی ­توانند مبارزه کنند، حداقل هجرت نمایند. این گروه مقصر هستند و عاقبت بدی خواهند داشت: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا؛ كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده ‏اند[زمانی که]  فرشتگان جانشان را مى‏ گيرند، مى ‏گويند: در چه[حالی] بوديد؟ پاسخ مى‏ دهند: ما در زمين از مستضعفان بوديم. مى‏ گويند: مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد پس آنان جايگاهشان دوزخ است و بد سرانجامى است.»(نساء، آیه97) البته این گروه هم به نوبه خود استثنائی دارند: «إِلا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لايَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لايَهْتَدُونَ سَبِيلا* فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا؛ مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چاره‏ جويى نتوانند و راهى نيابند پس آنان(معذروین) امید است كه خدا از ايشان درگذرد كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده است.»(نساء، آیات ۹۹ـ 98)

ب ـ مستضعفان بی ­گناه: کسانی که به علل مختلف، قدرت مقابله با دشمن را ندارند و برای نجات از سلطه زورمندان نیز راهی برایشان وجود ندارد. این گروه ظلم را نمی ­پذیرند ولی یاور و رهبری برای رهایی ندارند. به دستور الهی، باید به این دسته از مستضعفان کمک شود: «وَ مَا لَكُمْ لاتُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا؛ و چرا شما در راه خدا[و برای نجات] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى‏ جنگيد همانان كه مى‏ گويند: پروردگارا ما را از اين شهرى كه مردمش ستم ‏پيشه ‏اند بيرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما.»(نساء، آیه 75)

این گرو‌ه کسانی‌ هستند که حق را تشخیص داده‌اند؛ اما خفقان حاکم بر جامعه قدرت اقدام و عمل را از آنها گرفته است. آنان برای نجات خود تلاش می­ کنند ولی قدرت مقابله با ظالمان و جباران را ندارند. خداوند به این گروه، وعدۀ یاری و حکومت در زمین داده است: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ؛ و اراده کرده ­ایم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان[مردم] گردانیم، و ایشان را وارث[زمین] کنیم.»(قصص، آیه 5)

این آیه، یک بشارت الهی برای بشریت می ­باشد؛ به این معنی که اراده خداوند بر غلبه مستضعفان بر مستکبرین قرار گرفته است و زمانی فرا می ­رسد که مستضعفان طعم شیرین پیروزی حق بر باطل را می­ چشند و حکومت زمین به آنها اعطا می ­شود. بهترین نمونۀ آن، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کرۀ زمین، به وسیلۀ حضرت مهدی(عج) است. آن حضرت خواهند آمد؛ مستکبران را خوار و ذلیل نموده و به مستضعفان اعتبار می ­بخشند.