یادداشتهای پراکنده یک معلم

یادداشتهای پراکنده یک معلم

در این وبلاگ مطالبی در موضوعات دینی، ادبی و اجتماعی خواهم نوشت

نورانیت

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/19 18:59 ·

در میان مؤمنین به کسانی که به مقامات معنوی بالا رسیده باشند صفت نورانی داده می ­شود. البته منظور از نورانیت، زیبایی ظاهری نیست بلکه نورانیت باطنی است که در بعضی موارد در ظاهر هم نمود پیدا می­ کند. اگر چه این افراد از نظر ظاهری چندان تفاوتی با انسان­ های دیگر ندارند ولی بیننده با توجه به حس روحانی و جذبه­ ای که در این شخص احساس می کند، او را نورانی می­ بیند.

بدیهی است ایمان و اعمال صالح انسان مومن، در چهره­ اش تاثیر می­ گذارد. همچنان که گناه نور چهره را از بین می برد، برخی اعمال هم موجب نورانیت می ­گردد؛ از جمله: تقوا، وضوء، نماز، نماز شب، کم خوابیدن و...

بنا بر روایات نورانیت چهره از عنایات پروردگار است؛ مولای متقیان، حضرت علی(ع) فرمودند: «حُسْنُ وَجْهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ حُسْنِ عِنَایَةِ اللَّهِ بِه؛ نیکویی صورت مومن به خاطر نیکویی پروردگار به اوست.»(غررالحکم و دررالکلم، ص۹۱) بر این اساس، اگر انسان کارهای خداپسندانه ­ای انجام دهد مطمئنا مورد عنایت پرودگار قرار می ­گیرد در نتیجه این عنایت، صورت نورانی پیدا می­ کند. آن چنان که از آیات قرآن و احادیث استنباط می ­شود بهترین اعمال، انجام واجبات و دوری از کارهای حرام است.

ظار و باطن

ظار و باطن

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/04/10 23:57 ·

شمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز من          همچون جهان فانیم ظاهر خوش و باطن بلا

مولوی

شکی نیست که لایه ­های سه­ گانه عقلی (آگاهی و اندیشه) قلبی (انگیزه و گرایش) طبیعی (عمل و رفتار) در وجود انسان با هم در ارتباط بوده و بر یکدیگر اثر می­ گذارند؛ به این معنی که عمل ظاهری انسان تحت تأثیر دانسته­ های اوست و در امیال و علاقه­ های او تأثیر ـ مستقیم یا غیرمستقیم ـ دارد. به بیان قرآن کریم، بسیاری از گرایش ­های انحرافی انسان­ ها منشأ عملی دارد: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یسْتَهْزِؤُنَ؛ سپس عاقبت کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کرده و پیوسته آن را مسخره می ­نمودند.» (روم، آیه10)

از نمونه­ های تأثیرپذیری از درون می ­توان به عرق کردن در هنگام خجالت کشیدن، بی­ اشتهایی هنگام ناراحتی و پریدن رنگ چهره هنگام ترس اشاره کرد. احساس خود برتر بینی وقت سوار شدن به ماشین گران قیمت، احساس شادابی بعد از استحمام، نمونه­ های تأثیری پذیری از بیرون است.

ظاهر و باطن انسان، دو جهان مستقل و جدا از هم نیستند؛ بلکه میان آن دو، ارتباطی محکم و تاثیری دو جانبه وجود دارد. در این بین باطن، اساس وجود انسان را تشکیل می ­دهد. باطنی که از آن به عالم اکبر تعبیر شده است. شعری به حضرت علی(ع) نسبت داده شده است كه در آن مي فرمايند:

دوائك فيك و لاتبصر                ودائك منك و لاتشعر

اتزعم انك جرم صغير              و فيك انطوي العالم الاكبر

و انت الكتاب المبين الذي          باحرفه تظهر المضمر

اى انسان، داروى تو در درونت وجود دارد در حالی‌که تو نمی‌دانى و دردت هم از خودت می‌باشد اما نمی‌بينى. آيا گمان می‏ كنى كه تو موجود كوچكى هستى در حالى‌كه دنیای بزرگی در تو نهفته است؟!اى انسان، تو كتاب روشنى هستى كه با حروفش هر پنهانى آشکار می‌شود.(ر.ک: دیوان أمیر المؤمنین(ع)، ص175)

به بیان دیگر انسان نسخه کوچک شده این عالم است که تمام بزرگی‌های این جهان از مرکب و بسیط، مجرد و مادی را در خود جای داده است.(ر.ک: مجمع البحرین، ج4، ص48)

اى نسخه اسرار الهى كه تويى                وى آينه جمال شاهى كه تويى‏

بيرون ز تو نيست آنچه در عالم هست         در خود بطلب هر آنچه خواهى كه تويى‏

مولوی

علاوه بر انسان، هر چیزی در این جهان ظاهر و باطنی دارد. حتی مجموعه جهان هستی هم ظاهر و باطن دارد. همه پدیده­ های محسوس اعم از ستارگان، زمین، درختان و... ظاهر جهان هستی هستند که آنها را عالم طبیعت و دنیا نامیده ­ایم. پدیده­ های نامحسوس اعم ز غیب و ملكوت، باطن جهان هستی است که آن را ماوراء طبیعت و آخرت می­ نامیم. البته دنیا نیز در وجود خود ظاهر و باطنی دارد؛ ظاهر دنیا مؤثر، زیبا و فریبنده و باطن آن خطرناک و کشنده است که مولای متقیان علی(ع) آن را به مار خوش خط و خال تشبیه نموده ­اند: «مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوْفِهَا، یَهْوِی إِلَیْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ یَحْذَرُهَا ذُواللُّبِّ الْعَاقِلُ؛ دنیا مانند مار است که به هنگام لمس کردن نرم به نظر مى رسد در حالى که سم کشنده در درون آن است. مغرورِ نادان به سوى آن مى رود و خردمند عاقل از آن حذر مى­ کند.»(نهج البلاغه فيض الاسلام، ج 6 ص 1142)

این دوگانگى ظاهر و باطن به صورت­هاى مختلف در کلمات امام آمده است. در بیان دیگر به زنى تشبیه شده است که هر روز به عقد شوهری در می ­آید: «الا وَانَّ الدُّنْیا دارٌ غَرّارَةٌ، خُدّاعَةٌ، تَنْکحُ فی کلِّ یوْمٍ بَعْلا؛ آگاه باشید که دنیا گول زن و خدعه­ گر است، او هر شب با شوهری عقد می ­بندد و به نکاح کسی درم ی­آید.»(بحارالانوار، ج77، ص376) پیام این تشبیهات یک مطلب است و آن این که دنیا ظاهرى دل­پذیر و اما باطنى خطرناک دارد.

البته این صفات دنیاى دنیاپرستانى است که جز عیش و نوش هدف دیگرى ندارند و دنیا نهایت آروزی آنهاست. اگر کسی از امکانات دنیا براى وصول به سعادت اخروى استفاده کند، دنیاى ممدوح و محبوبی است. در روایتی آمده است: شخصى خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: به خدا ما دنیا را دوست داریم و علاقه مندیم به ما داده شود. امام(ع) به او فرمودند: دنیا را دوست دارى مى­ خواهى با آن چه کنى؟ عرض کرد: زندگى خودم و خانواده ­ام را تأمین کنم، با آن صله رحم به جا آورم، در راه خدا صدقه دهم و حج و عمره به جا آورم. امام(ع) فرمودند: «لَیْسَ هذا طَلَبُ الدُّنْیا هذا طَلَبُ الاْخِرَةِ؛ این طلب دنیا نیست بلکه طلب آخرت است.»(کافى، ج 5، ص72)

انسان در توجه به هر چیزی، باید ظاهر و باطن آن را باهم در نظر بگیرد. اگر انسان فقط به ظواهر نگاه کند از شناخت حقایق امور محروم گردیده و فریب می ­خورد. بدیهی است ظواهر دنیا ـ هر قدر زیبا و فریبنده هم باشد ـ هرگز نمی ­تواند مخلصان را فریب دهد. آنها به دیدن ظواهر قناعت نمی­ كنند، آب و رنگ و جلال و شكوه ظاهری دنیا توجه آنها را جلب نمی  کند. برخلاف انسان­ های مادی­ گرا كه فكرشان از حدود ظواهر طبیعت فراتر نمی رود.