یادداشتهای پراکنده یک معلم

یادداشتهای پراکنده یک معلم

در این وبلاگ مطالبی در موضوعات دینی، ادبی و اجتماعی خواهم نوشت

صبح

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/02/01 00:39 ·

یکی از عظیم‌ترین پدیده‌های آفرینش، تحول روز و شب است. با تقدیر الهی، در یک بازه زمانی محدود روز در دل شب فرو می‌رود به طوری که در عرض چند دقیقه همه‌جا کاملا تاریک می‌شود؛ در پایان شب هم، ظرف چند دقیقه همه جا روشن می  گردد. «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ لآیَاتٍ لأُوْلِی الألْبَابِ؛ هر آینه در آفرینش آسمان­ ها و زمین و آمد و شد شب و روز، خردمندان را عبرتهاست.»(آل عمران، آیه 190)

اگر چه شب و روز هر دو از نشانه ­های خداست ولی در بین مردم از جایگاه مساوی برخوردار نیستند؛ انسان­ ها روز را به خاطر روشنایی و امکان کار و تلاش، بیشتر دوست دارند و با توجه به اینکه اغلب ظلم­ ها و جنایت­ها درتاریکی شب اتفاق می افتد، مردم از سیاهی شب خاطره خوشی ندارند و اغلب انتظار روز را می­ کشند و به همدیگر آمدن روز را بشارت می ­دهند:

در نومیدی بسی امید است                 پایان شب سیه سپید است

نظامی

فرشتگان هم وقتی از نجات حضرت لوط(ع) و مومنان صحبت می­ کنند، به زمان صبح اشاره می­ کنند: «قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ­یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لایَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلا امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ؛ گفتند: اى لوط ما فرستادگان پروردگار توایم آنان هرگز به تو دست نخواهند یافت پس پاسى از شب گذشته خانواده‏ ات را حرکت ده و هیچ کس از شما نباید واپس بنگرد مگر زنت که آنچه به ایشان رسد، به او [نیز] خواهد رسید. بى‏ گمان وعده ‏گاه آنان صبح است. مگر صبح نزدیک نیست؟»(هود، آیه۸۱)

رخسار حضرت ولی عصر(عج)

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/02/01 00:32 ·

در خصوص چهره دلربای حضرت ولی عصر(عج) باید گفت:

ای چهره زیبای تو، رشک بتان آذری      هر چند وصفت می‌کنم، در حسن از آن زیباتری

هرگز نیاید در نظر، نقشی ز رویت خوبتر       حوری ندانم ای پسر، فرزند آدم یا پری؟

آفاق را گردیده‌ام، مهر بتان ورزیده‌ام         بسیار خوبان دیده‌ام، اما تو چیز دیگری

امیرخسرو دهلوی

از بررسی روایات چنین برمی ­آید که قامت و رخسار امام عصر(عج) در کمال زیبایی و اعتدال است. از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «المهدی من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی أشبه الناس بی خلقا وخلقا...؛ مهدی از فرزندان من است. اسم او، اسم من و کنیه او، کنیه من است. او از نظر خَلق و خُلق، شبیه­ ترین مردم به من است.»(کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، باب 25، ص534)

بنابر این می ­توان تمام خصال و صفاتی را که در روایات به پیامبر گرامی اسلام(ص) نسبت داده شده است، به وجود مقدس امام مهدی(عج) نیز نسبت داد. در روایتی که از امام محمدباقر(ع) نقل شده است، ویژگی­ های ظاهری پیامبر اکرم(ص) چنین توصیف گردیده است: «رخسار پیامبر خدا، سپید آمیخته به سرخی و چشمانش سیاه و درشت و ابروانش به هم پیوسته و کف دست و پایش پرگوشت و درشت بود... بینی کشیده ­ای داشت که هنگام آشامیدن آب نزدیک بود به آب برسد. هنگام راه رفتن محکم قدم برمی­ داشت که گویا به سرازیری فرود می ­آید. باری، نه قبل و نه پس از پیامبر خدا، کسی مثل او دیده نشده است.»(اصول کافی، ج1، ص443)

پیامبر اکرم(ص) در روایتی، رنگ چهره و اندام ایشان را چنین توصیف کرده ­اند: «مهدی مردی از فرزندان من است. رنگ[چهره] او رنگ عربی(گندمگون یا سپید آمیخته به سرخی) و اندام او اندام اسرائیلی(فرزندان یعقوب(ع) قد بلند و رشید) است. بر گونه راست او خالی است که همانند ستاره درخشان است.»(بحارالأنوار، ج36، ص95) بعید نیست که با توجه به این  ویژگی­ ها، فرموده باشند: «مهدی، طاووس اهل بهشت است.»(همان، ج51، ص91)

اولیای الهی

اولیای الهی

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/01/30 11:11 ·

آن چنان که از آیات قرآن کریم استنباط می­ شود اولیای الهی دو دسته‌اند: ولیّ ظاهر، كه مردم او را می‌شناسند و ولیّ غایب، كه مردم او را ـ با اینکه در میان آنهاست ـ نمی‌شناسند. وجود دو ولیّ، به طور هم­زمان در سوره كهف بیان شده‌ است: ولی ظاهر، حضرت موسی(ع) و ولی غایب، حضرت خضر(ع). حضرت موسی(ع) این ولی الهی را با راهنمایی خدا شناخت: «وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لاأَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا* فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا * قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ مَا أَنْسَانِيهُ إِلا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا* قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا* فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا* قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا* قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا* وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا* قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَ لاأَعْصِي لَكَ أَمْرًا ؛ و[ياد كن] هنگامى را كه[حضرت] موسى[(ع)] به جوان[همراه] خود گفت: دست بردار نيستم تا به محل برخورد دو دريا برسم هر چند سال­ها سير كنم. پس چون به محل برخورد دو[دريا] رسيدند ماهى خودشان را فراموش كردند و ماهى در دريا راه خود را در پيش گرفت و هنگامى كه[از آنجا] گذشتند.[حضرت موسى(ع)] به جوان خود گفت: غذايمان را بياور كه راستى ما از اين سفر رنج بسيار ديديم. گفت: ديدى وقتى به سوى آن صخره پناه جستيم من ماهى را فراموش كردم و جز شيطان[كسى] آن را از ياد من نبرد تا به يادش باشم و به طور عجيبى راه خود را در دريا پيش گرفت. [حضرت موسى(ع)] گفت: اين همان بود كه ما مى‏ جستيم پس جستجوكنان رد پاى خود را گرفتند و برگشتند تا بنده ‏اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بوديم. [حضرت] موسى[(ع)] به او گفت: آيا تو را به شرط اينكه از بينشى كه آموخته شده ‏اى به من ياد دهى، پيروى كنم؟[حضرت خضر(ع)] گفت: تو هرگز نمى ‏توانى هم پاى من صبر كنى و چگونه مى ‏توانى بر چيزى كه به شناخت آن احاطه ندارى صبر كنى؟ [حضرت موسى(ع)] گفت: ان شاء الله مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى تو را نافرمانى نخواهم كرد.»(كهف، آیات 69 ـ60)

حضرت ولی عصر(عج) در حالی که مبدأ همه كارهای سودمند برای امت می‌باشد مانند حضرت خضر(ع) ولیّ غایب است. آثار معنوی وجود امام(عج) ـ در حالی كه در پشت ابرهای غیبت نهان است ـ در همه جا نمایان است. بر خلاف تصور بعضی از مردم، غیبت امام زمان(عج) به معنی جدایی ایشان از جامعه و بریده شدن رابطه امام از امت نیست. آن حضرت(عج) به طور ناشناخته در میان مردم رفت و آمد نموده دل‌های آماده را انتخاب و در اختیار می‌گیرد. البته افراد مستعد، با توجه به میزان شایستگی خود، توفیق پیدا می‌كنند كه این سعادت را درک نمایند.

ملاحت

ملاحت

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/01/30 10:44 ·

نمکینی، زیبایی و دلربا بودن:

نگار من همه حسن و ملاحت است و جمال        همه ملاحت و حسن و جمال او به کمال

سوزنی

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت           آری به اتفاق، جهان می ­توان گرفت

حافظ

«ملاحت، نوعی از لون آدمی است که مایل به سیاهی باشد چون در این قسم رنگ یک گونه تابشی و لمعان می­ باشد که طبیعت ادراک خوبی و کیفیت آن را مطبوع و مرغوب می ­دانند لهذا به لحاظ مرغوبیت آن را به نمکینی صفت کردند.(غیاث اللغات، ج2،ص413)

به حسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد       تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند        کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

حافظ

‌            ملاحت را نمی ­شود توصیف کرد؛ ملاحت غیر از زیبایی است. زیبایی موزون بودن اعضاست، اما ملاحت چیزی بیش‌تر از موزون بودن است! ممکن است همه چیز موزون باشد، اما ملیح (نمکین) نباشد. ملاحت،‌ آن‌ زيبايی عمقی و باطنی انسان‌ است‌ و ليكن‌ جمال،‌ مربوط‌ به‌ زيبايی ظاهر است.

از حضرت‌ رسول‌ اكرم(ص)‌ سوال کردند: شما زيباتر هستيد يا حضرت‌ يوسف‌؟‌ ايشان‌(ص) فرمودند: «اخي‌ يوسف‌ اجمل‌ منی و انا املح‌ منه؛ برادرم‌ يوسف‌ از من‌ زيباتر بوده‌ و لكن‌ من‌ از او بانمك­ترم‌.»(سفینه ­البحار، ج۲،ص۵۴۶؛  مناقب آل ابی  طالب،ج1،ص218)

یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان       بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست

سعدی

باران

باران

MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi MuhamedReza Asadi · 1402/01/29 11:45 ·

در قرآن مجید صراحتا اعلام شده است که بارش باران با اراده خداوند انجام می گیرد: «وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛ و اوست كه بادها را پيشاپيش[باران] رحمتش، مژده‏ رسان مى ‏فرستد تا آن گاه كه ابرهاى گرانبار را بردارند آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم و از آن باران فرود آوريم و هر گونه ميوه‏ اى[از خاك] برآوريم؛ بدينسان مردگان را[نيز از قبرها] خارج مى ‏سازيم باشد كه شما متذكر شويد.»(اعراف، آیه۵۷) و همچنین آیه: «أَوَ لَمْ­يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ؛ آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمان­ها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏ اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏ آورند.»(انبیاء، آیه۳۰ )

بدیهی است که حیات همه موجودات زنده ـ اعم از انسان­ها، حیوانات و گیاهان ـ به آب بستگی دارد؛ آبی که مبدأ آن، باران است. اشاره به این واقعيت که قطرات باران به اراده و خواست خدا بر زمين فرو مي ­بارد و قوانين طبيعي وسیله ­ای بیش نیستند. قرآن در آيات متعددي به اين واقعيت تصريح مي­ کند: بادهايي که ابرها را به حرکت در­آورده و آن ها را به سوي شرق و غرب و... مي­ برند تنها به فرمان و خواست خدا این کار را انجام مي ­دهند.

با توجه به این آيات، بی­ ترديد رحمت آسماني به دستور و اذن خدا بر زمين نازل مي­ گردد. گاهي اين رحمت الهي از برخي شهرها و کشورها در برخي ایام به دلايل خاصي قطع مي­ گردد که در اين شرايط خواندن نماز استسقاء ـ برای طلب باران ـ به مؤمنین توصيه گرديده است. به گواهی تاریخ، پيامبراکرم(ص)، امیرمؤمنان(ع) و برخي از ائمه(ع) نماز استسقاء خوانده اند که با اتمام نماز، باران باريده است.

اگرچه بارش باران به خواست و اراده خداست ولی اشخاص و عوامل دیگر از قبیل خواندن نماز و دادن زکات و... هم می­ تواند وسیله جلب این رحمت الهی باشد. وجود مبارک حضرت ولی ­عصر(عج) و ظهور آن حضرت مي ­تواند یکی از این عوامل باشد. در توصیفي که از وجود امام مهدي(عج) و دستاوردهای قیام آن حضرت، در روایات صورت گرفته است؛ جلوه‌هايی از بهار ترسیم شده است. يکي از ويژگي‌هاي بهار، بارش باران و جوشش چشمه­ هاست؛ امام رضا(ع) فرمودند: «الامام السحاب الماطر و الغيث الماطل و الشمس المضيئه و السماء الظليله و الارض البسيطه و العين الغريزه و الغدير و الروضه؛ امام، ابر بارنده، باران پياپي، آسمان سايه­ افکن، زمين گسترده، چشمه جوشان، برکه و گلزار است.» (اصول کافي، ج 1، ص198)

مولای متقیان، امام علی(ع) هم فرمودند: «لو قد قام قائمنا لانزلت السما قطرها و لاخرجت الارض نباتها و لذهبت الشحنا من قلوب العباد و اصطلحت السباع و البهائم حتی تمشی المراه بین العراق الی الشام لاتضع قدمیها الا علی النبات و علی راسها زبیلها(زینتها) لایهیجها سبع و لاتخافه؛ اگر قائم ما قیام كند آسمان باران خود را فرو می ­ریزد و زمین نباتات خود را بیرون می­ دهد و كینه ­ها از دل بندگان خدا برطرف می­ شود، درندگان و چهار پایان با هم ساخته، از یكدیگر رم نمی ­كنند، تا جایی كه زنی كه می خواهد راه عراق تا شام را بپیماید در همه جا قدم بر روی سبزه و گیاهان می­ گذارد و زینت ­های خود را برسردارد، نه درنده ­ای به او حمله ­ور می­ شود و نه او از درندگان وحشت دارد.»(خصال، ج 2، ص626)